صفویه قسمت اول
صفویه قسمت دوم
استیلای افاغنه
پس از حملهٔ مغول و تیمور گرایش به تصوف میان مردم رواج زیادى یافت. امراى مغولِ نومسلمان به خاندان صفوى ارادت داشتند و به پیروان ایشان گزندى نمىرساندند، لذا در آن دوران پرآشوب تعداد بیشترى از مردم متوجه این خاندان شدند. سرسلسلهٔ این خاندان شیخ صفىالدین اسحاق بود که نام این خانواده از او اخذ شده است. او از متصوفین اواخر قرن هفتم و اوایل قرن هشتم بود. اخلاف مشهور او شیخصدرالدین، سلطان جنید و سلطان حیدر (پادشاه اسماعیل) بودند. مؤسس سلطنت این خاندان اسماعیل صفوى است. صفویان با شعار تشیع، مناطق شیعهنشین ایران را متحد کردند و توانستند دولت ملى ایران را بهوجود بیاورند و کشور را در مقابل خطرى که از غرب از سوى دولت عثمانى سنى مذهب و از شرق از سوى ازبکان سنى مذهب، آن را تهدید مىنمود، حفظ کنند. تشکیل دولت صفویه از مهمترین رویدادهاى تاریخ ایران است و پس از دولت ساسانیان آن را اولین دولتى مىدانند که وحدت سیاسى و ملى ایران را تأمین کرد. تشیع که تا قبل از صفویه در برخى از نقاط ایران رواج داشت، در این دوره بهصورت مذهب رسمى کشور درآمد.
حکومت صفویه متکى به نیروى مذهب بود و نقش مذهبى شاهان صفوى اهمیت و تأثیر زیادى داشت. آنها در ابتدا به نیروى عشایر متکى بودند که چنانچه ذکر شد بعدها ابن وضع تغییر کرد. رونق صنعت و تجارت و کشاورزى نیز قبلاً خاطر نشان شده است. در این دوره نظم و نثر مذهبى رونق بسیار یافت و کتابهاى دینى که تا قبل از این بهعربى نوشته مىشدند، در این زمان به فارسى نگاشته شدند. علاوه بر علما و ادبائى که قبلاً نام برده شد کلیم همدانی، محتشم کاشانی، عرفى شیرازی، فیضى دکنى و طالب آملى را باید نام برد. علىرغم ضعف ادبیات فارسى در این دوره، نفوذ آن در ممالک مجاور و خصوصاً هندوستان زیاد بوده است. هنر نیمهٔ اوّل دورهٔ صفوى یکى از بارورترین اعصار هنر ایرانى در دورهٔ اسلامى است که نمونههاى آن در معمارى و نقاشى و قالیبافى و تذهیب نشاندهندهٔ کمال آن است. این دوره گرچه از نظر علمى وارث انحطاط دورههاى قبل از خود بوده ولى از نظر فلسفه و علوم دینى خصوصاً مذهب تشیع واحد افراد قابل توجهى بوده است. از نظر فلسفه و علوم دینى خصوصاً مذهب تشیع واجد افراد قابل توجهى بوده است. از نظر علمى تنها اقدام قابل توجه ترمیم و احیاء رصدخانهٔ مراغه در عهد شاهاسماعیل اوّل بود.
اسماعیل اوّل (۹۰۵ تا ۹۳۰ هجرى قمرى)
او فرزند شیخحیدر بود که علاوه بر آنکه فرمانده نظامى قابلى بود چون سایر پدران وى مریدان زیادى نیز داشت. او با شکست دادن الوندبیگ آققوینلو آذربایجان را گرفت و تبریز را پایتخت خویش قرار داد. مذهب شیعهٔ امامیه را مذهب رسمى سراسر ایران اعلام کرد و سیاست تعصبآمیزى در برابر پیروان مذهب تسنن در پیش گرفت. او عراق عجم را از سلطانمراد آققوینلو گرفت و سپس سمنان، فارس، یزد، بغداد، خوزستان، کردستان، گیلان، مازندران و گرجستان شرقى را گرفت، در این گسترش قلمروم، قزلباشها (مشتمل بر هفت قبیلهٔ شاملو، تکلّو، استاجلو، روملو، افشار، ذوالقدر و قاجار) که توسط پدر او سلطانحیدر شکل گرفته بودند به او یارى مىنمودند. شاهاسماعیل در خراسان سرگرم جنگ با ازبکان بود که پرتغالىها جزایر قسم و هرمز را به تصرف درآوردند. در ۹۲۰ سلطان سلیم اوّل پادشاه عثمانى از راه ارمنستان به ایران لشکر کشید. در محلى بهنام چالدران میان سپاهیان ایران و عثمانى جنگ در گرفت امّا علىرغم دلاورىهاى زیاد شاهاسماعیل و سپاه وی، بهسبب مجهز بودن سپاه عثمانى با سلاحهاى آتشین، شاهاسماعیل شکست خورد و تا همدان عقب نشست. دیاربکر و کردستان و تبریز به اشغال سپاه عثمانى درآمد ولى بهدلیل مقاومت مردم تبریز و نیز مشکلات داخلی، سلطانسلیم تبریز را ترک کرد. شاه اسماعیل براى مقابله با دولت عثمانى درصدد اتحاد با اتریش و پاپ بود که بهجائى نرسید. او در ۹۳۰ در اثر بیمارى در نزدیکى سراب درگذشت.
نقش تاریخى او گردآوردن مجدد تمام ایران تحت یک حکومت بود و سیاست خشک و خشنى در مقابل اهل سنت در پیش گرفت. او با تخلص خطائى شعر ترکى و فارسى مىگفت.
شاهطهماسب (۹۳۰ تا ۹۸۴ هجرى قمرى)
پسر شاهاسماعیل، او در دهسالگى به سلطنت رسید. در زمان او ازبکها به خراسان حمله کردند و بارها میان آنها جنگ درگرفت. در ۹۴۰ سلطانسلیمان قانونى بینالنهرین و تبریز را گرفت و جنگهاى متعددى میان ایران و عثمانى درگرفت که در ۹۶۲ بهعهدنامهٔ صلحى میان دو کشور منتهى شد. او در شمال نیز با شروانشاهان جنگید و آنها را مغلوب کرد. در زمان او بهدلیل جنگ با عثمانىها پایتخت از تبریز به قزوین منتقل شد. در اثر این جنگها میزان مالیاتها و عوارض دیوانى بالا رفت که خود منجر به شورشهائى در گیلان و تبریز شد. فشارهاى مذهبى بر مردم غیرمسلمان و غیر شیعه، در دورهٔ شاهطهماسب نیز ادامه یافت. در زمان او بازرگانان ونیزى و چند نماینده از پرتقال و انگلستان به ایران آمدند.
اسماعیل دوم (۹۸۴ تا ۹۸۵ هجری قمری)
پسر شاه طهماسب. او حدود ۲۰ سال در دوران پادشاهی پدرش در زندان بود. با تعصبات مذهبی رایج مخالف بود و برای علمای شیعه محدودیتهایی به وجود آورد. این اقدامات او مخالفت بزرگان را برانگیخت و عاقبت در اثر مسمومیت درگذشت.
محمد خدابنده (۹۸۵ تا ۹۹۶ هجرى قمرى)
پسر شاهطهاسب، او نابینا بود و از عهدهٔ ادارهٔ کشور برنمىآمد. در زمان او اوضاع عمومى آشفته شد و عثمانىها با استفاده از این وضع چندین بار به خاک ایران حمله کردند ولى مواجه با مقاومت حمزهمیرزا، ولیعهد، مىشدند. پس از آنکه حمزهمیرزا با توطئهٔ بزرگان قزلباش کشته شد، نیروى عثمانى توانست سراسر خاک آذربایجان را تصرف و تبریز را غارت کند. در زمان سلطانمحمد شورشى در فارس روى داد و چون سپاهیان وى به فارس رفتند، ایلات شاملو و استاجلو قزوین را گرفتند و عباسمیرزا را که در آن شهر بود به شاهى برداشتند و سلطانمحمد پس از مدتى کوتاهى درگذشت.
شاهعباس اوّل (۹۹۶ تا ۱۰۳۸ هجرى قمرى)
او در ۱۸ سالگى به سلطنت رسید. در آن زمان خراسان در تصرف ازبکها و ولایت مغرب و شمالغرب ایران در تصرف عثمانىها بود و وضع نواحى داخلى کشور نیز گسیخته و آشفته بود. شاهعباس از قدرت قزلباشها کاست و سعى کرد تا نقطهٔ اتکاء خود را بر شهرنشینان قرار دهد. او در ۹۹۸ با عثمانىها صلح کرد و بهموجب قرارداد صلح ارمنستان، گرجستان شرقی، کردستان، بخش اعظم آذربایجان و بخشى از لرستان را به عثمانىها داد و خود به خراسان رفت و توانست ازبکان را از خراسان براند. او پایتخت را از قزوین به اصفهان منتقل کرد. شاهعباس در مورد ارتش نیز اتکاء خود را از روى نیروهاى قزلباش برداشت و براى داشتن ارتشى مدرن با برداران شرلى قرارداد بست و سپاه خود را با سلاحهاى آتشین مجهز کرد. او همچنین در مقابل ایلات قزلباش، لشکرى از عشایر شاهسون ترتیب داد. پس از این اقدامات به مناطقى که تحت اشغال عثمانى بود حمله برد و تمام آنها را پس گرفت. سپس با استفاده از رقابت دولتهاى اروپائى در خلیجفارس جزایر قشم و هرمز را از پرتغالىها پس گرفت. پایتخت شدن اصفهان به اهمیت اقتصادى و سیاسى مناطق فارس نشین مرکز کشور افزود.
دورهٔ سلطنت او با استحکام حکومت مرکزی، از امنیت و آرامش نسبى برخوردار بود، تجارت و کشاورزى رونق زیادى یافت، او صنعتگران ممالک مغلوب را به ایران آورد و صنایع نساجی، ابرشیمبافی، قالیبافى و چینىسازى و شیشهگرى رواج یافت و راهها و بناهاى زیادى ساخته شد. در زمان او اقلیتهاى مذهبى نیز از امنیت برخودار بودند، و چون گذشته مورد تعرض قرار نمىگرفتند. مناسبات سیاسى و تجارى ایران با کشورهاى اروپائى در این دوره رونق گرفت. شاهعباس سفیرانى به کشورهاى اورپائى فرستاد و سفراى آنها را در دربار خود پذیرفت و سعى کرد تا با دولتهاى خارجى علیه دولت عثمانى از درِ دوستى درآید. از دیگر وقایع روزگار او حمله به گرجستان و قتل عام سنگین مردم آنجا بود. در مجموع سلسلهٔ صفویه در زمان شاهعباس به اوج قدرت خود رسید و اصفهان تبدیل به شهر درخشانى شد. چهار بازار، میدان نقشجهان، مسجدشاه، عالىقاپو در زمان وى در اصفهان ساخته شد. همچنین در اقصیٰ نقاط کشور تعداد زیادى کاروانسرا بنا شد، فضلائى چون ملاصدرا، میرداماد، شیخبهائى و میرفندرسکى و هنرمندانى چون میرعماد و علیرضاعباسى که هر دو خطاط بودند در زمان او زندگى مىکردند. او پادشاهى دقیق و سختگیر بود و افراط او در کشتن شاهزادگان و بزرگان را از علل انحطاط دولت صفویه شمردهاند.
شاهصفى / ساممیرزا (۱۰۳۸ تا ۱۰۵۲ هجرى قمرى)
پسر شاهعباس. در زمان او مجدداً ازبکها به خراسان حمله کردند ولى بهعقب رانده شدند. و سپاه عثمانى نیز بارها به نواحى هممرز خود در ایران حمله کرد و بارها کردستان، همدان، ایروان و تبریز دست بهدست شد و عاقبت شاه صفى پیمان صلحى با عثمانى بست. در زمان او و بهدلیل بىکفایتى او عاقبت ازبکان، قندهار و عثمانىها بغداد را متصرف شدند. در زمان او شورشى نیز در گیلان برپا شد که فرونشانده شد. دورهٔ سلطنت او را یک خونزیزى مداوم خواندهاند.
شاهعباس دوم (۱۰۵۲ تا ۱۰۷۷ هجرى قمرى)
پسر شاهصفی. او قندهار را پس گرفت. در زمان او رونق اقتصادى که از زمان شاهعباس اوّل آغاز شده بود همچنان ادامه داشت. در زمان او قشون روسیه فرحآباد مازندران را گرفت ولى بهدنبال جنگى شکشت خوردند و بیرون رانده شدند ولى روابط تجارى ایران با روسیه طى این دوره استوار شد و کلاً نقش تجار اروپائى فزونى یافت و فرانسه سفیرى به ایران فرستاد. از آثار زمان او پل خواجو و عمارت چهلستون است. از مشاهیر زمان او ملامحمدتقى مجلسى اوّل و ملامحسنفیض و آقاحسین خونسازى و ملاخلیلقزوینى هستند.
شاهسلیمان اوّل / صفىمیرزا (۱۰۷۷ تا ۱۱۰۶ هجرى قمرى)
پسر شاهعباس دوّم. پس از درگذشت پدر، امرا او را به پادشاهى برداشتند. او پادشاه بىکفایتى بود که در سالهاى آخر عمر خود در واقع همسران و خواجگان حرمسرا بر کارها مسلط بودند. در روزگار او ازبکها مجدداً به خراسان حمله و هلندىها جزیرهٔ قشم را تصرف کردند و نخستین نشانههاى انحطاط اقتصادى نمایان گشت و تجارب خارجى سقوط کرد. او پادشاهى بىرحم بود. عمارت هشتبهشت اصفهان از بناهاى زمان او است.
شاه سلطانحسین (۱۱۰۶ تا ۱۱۳۵ هجرى قمرى)
پسر شاه سلیمان اوّل، در روزگار او ضعف سیاسى و انحطاط اقتصادى به اوج خود رسید. سلطنت او مواجه با قیامهائى در آذربایجان و قفقاز و کردستان و سیستان شد و امام مسقط به جزایر خلیجفارس حمله کرد. او پادشاهى متعصب بود که تعصبات مذهبى و در نتیجه نارضایتى را دامن مىزد. او گرگینخان گرجى را بهحکومت قندهار گماشت که ستمکارىهاى وى موجب عصیان افاغنه شد. افاعنه به ایران حمله کردند و با تصرف اصفهان توسط محمود افغان سلطانحسین تاج خود را به او تسلیم کرد. او بهدست اشرف افغان کشته شد.
طهماسب دوّم (۱۱۳۵ تا ۱۱۴۵ هجرى قمرى)
پسر شاه سلطانحسین. وقتى اصفهان توسط افاغنه محاصره شد به قزوین رفت و پس از استعفاء پدر خود در آنجا بر تخت نشست. او در نزدیکى تهران از اشرف افغان شکست خورد. در زمان او نادر، افاغنه را شکست داد و دولت صفوى را احیاء کرد ولى در ۱۱۴۵ بهدست نادر عزل و زندانى شد. عاقبت به فرمان رضاقلىمیرزا پسر نادر به قتل رسید.
عباس سوّم (۱۱۴۵ تا ۱۱۴۸ هجرى قمرى)
پادشاه خردسال و اسمى صفوى در دورهٔ نادر که بعداً به فرمان نادر عزل شد و همزمان با طهماسب دوّم به فرمان رضاقلىمیرزا کشته شد.
استیلاء افاغنه (۱۱۳۵ تا ۱۱۴۲ هجرى قمرى) و تعرضات روسیه و عثمانى به ایران
طایفهٔ غلجائى افغان، در اواخر دورهٔ صفویه به تحریک شاهعالم اوّل امپراتور هند بناء مخالفت با دولت ایران را گذاشت. آنها گرگینخان گرجى را کشتند و قندهار را گرفتند. در این زمان محمود افغان قدرت را در دست گرفت و به ایران حمله کرد. پس از یک حملهٔ منتج به شکست به کرمان، در نوبت بعد کرمان را گرفت و علىرغم برترى سپاه ایران، در نبردى که نزدیک گلونآباد (گلناباد) در نزدیک اصفهان رخ داد بهدلیل بىکفایتى شاه و امرا، بر سپاه ایران پیروز شد و پس از ۷ ماه محاصره که قحطى و طاعون عده زیادى از مردم را بین برد اصفهان را گرفت و صاحب تاج سلطانحسین صفوى شد. محمد بخش مهمى از مرکز ایران را تصرف کرد. روستاها و شهرها علیه او سر به شورش برداشتند ولى سرکوب شدند. با استفاده از این وضع آشفته روسها به نواحى شمالى و عثمانى به قفقاز حمله کردند و دو کشور قراردادى بستند که بهموجب آن شهرهاى مجاور دریاىخزر به روسیه و قفقاز و مغرب ایران متعلق به عثمانى مىشد ولى عثمانىها قزوین را اشغال و بهسوى اصفهان رفتند. در این هنگام محمود بهدست پسرعموى خود اشرف کشته شد و نیروى عثمانى از سپاه اشرف افغان شکست خوردند و با او قراردادى بستند. دروهٔ استیلاء افاغنه بهدلیل تعصب آنها در مذهب تسنن با خونریزى و بىرحمى زیادى همراه بود. زرتشتیان که در اثر سختگیرى علماى شیعه در کرمان بودند با محمود افغان از درِ اتحاد درآمدند، در شهرهاى دیگر از جانب ساکنین شیعهٔ آن شهرها کشته شدند. استیلاء افاغنه با شکست اشرف از نادر و کشته شدن اشرف بهدست یکى از رؤساى بلوچ خاتمه یافت.
نمایش تصویر با کیفیت بالا: قلمرو صفویان در دوره شاه عباس اول