قاجاریه-۱
قاجاریه-۲
پادشاهان قاجار و وقایع هریک
پادشاهان …۲
قاجارها طایفهاى مغولنژاد و ترکزبان بودند که نسب خود را به شخصى بهنام قاجارنویان مىرساندند. آنها همراه چنگیزخان از آسیاى میانه به سمت غرب آمدند. در غرب آنها در نواحى شما و ارمنستان سکنیٰ گزیدند. تا زمان صفویه نام چندانى از این طایفه نبوده است. در زمان شاه اسماعیل اوّل گروههائى از این طایفه به قزلباش پیوستند. بعدها شاهعباس اوّل براى حفاظت از مرزها دستهاى از آنها را در حدود مرو، دستهاى را در گنجه ایروان و دستهٔ دیگر را در استرآباد سکونت داد. این گروه از قاجار تدریجاً قدرت یافتند.
قلمرو حکومتی قاجاریه در ایران زمین
اویماق ( یا قاجار) با شرکت در اتحادیه قزلباش و دستیابی به برخی مقامات سیاسی و نظامی و چند پاره شدن در عهد شاه عباس اول ، با یورش افغانها در راستای سلطنت خواهی قرار گرفت .
طایفه قوانلو با شکل دادن سپاهی منظم ( پس از مرگ کریم خان ) به سرکردگی آقا محمد خان و با از میان برداشتن رقیبان سلطنت ” قاجاریه ” را بنا نهاد و تهران را به پایتختی برگزید . هنجارهای حکومت ملوک الطوایفی در ایران در این روزگار پایان گرفت . اما ایران در پهنه سیاست جهانی با نفوذ و سلطه طلبی روسیه تزاری و بریتانیای کبیر رو به رو. گردید که طی یک صد سال ، اوضاع جامعه را در تمامی زمینه ها دگرگون کرد و کاستیهایی را در نهاد حکومت و قدرت به بار آورد . کشته شدن آقا محمد خان آشفتگیهایی را در داخل ، و سلطنت فتحعلی شاه مسلط شدن بیگانگان را از خارج ، در پی داشت . حاصل آن ، انعقاد عهد نامه ۱۲ ذیحجه سال ۱۲۲۹ ه.ق. ( ۲۵ نوامبر ۱۸۱۴ م. ) ایران با دولت استعمارگر انگلیس و پیشروی امپراتوری تزاری روس در قفقاز به قصد تسلط بر تمامی ایران زمین تا آبهای خلیج فارس بود . وجود دو رقیب خطرناک در شمال و جنوب ، سیاست اروپایی ناپلئون را با سیاست آسیایی او پیوند زد و ایران کم توان را با دو عهد نامه دیگر ( فین کن اشتاین ” Finkenstein ” ۱۲۲۲ ه.ق. / ۱۸۰۷ م. در زمان دشمنی ناپلئون با الکساندر سوم ، تیلسیت ” Tilsit ” 1222 ه.ق. / ۱۸۰۷ م. پس از آشتی فرانسه و روسیه ) در مسیری قرار داد که با برپایی دو جنگ خانمانسوز و نابرابر ،دو قرارداد شوم گلستان ( در ۲۹ شوال ۱۲۲۸ ه.ق. / ۱۲ اکتبر ۱۸۱۳ م. ) و ترکمانچای ( پنجم شعبان ۱۲۴۳ ه.ق. / ۲۲ فوریه ۱۸۲۸ م. ) به ایران تحمیل شد . همچنین ، بخش عمده ای از سرزمینهای ایرانی در ناحیه قفقاز از پیکره حکومتی ایران زمین جدا شد. با جلوس محمد شاه نوه فتحعلی شاه به سلطنت ( به یاری روسها بر پایه معاهد ترکمانچای و همراهی انگلیسیها )، با محاصر هرات توسط محمد شاه ، دست اندازی استعماری بریتانیا به ایران شدت یافت ( ۱۲۵۳ ه.ق. / ۱۸۳۸ م. ) . و سفیر انگلیس و همراهان و ایادی آن کشور در کابل در یک هماهنگی با قوای مسلحی از افغانها ، رویاروی قوای ایران قرار گرفتند و ضمن خصومت آمیز شمردن اقدام ایران ، مانع از تصرف هرات شدند و با ارسال کشتی جنگی به خلیج فارس ، محمد شاه را وادار به ترک محاصره کردند . با مرگ محمد شاه و به سلطنت رسیدن ناصر الدین شاه به ابتکار میرزا تقی خان امیر کبیر ، ایران همچنان با معضلات متعددی ، مانند جنگ آق دربند سرخس ( ۱۲۷۱ ه.ق. ) ، تصرف آشوراده ( ۱۲۵۶ ه.ق. ) ،تسخیر هرات ( ۱۲۷۳ ه.ق. / ۱۸۵۷ م. ) ، حملاتی چند از جانب عثمانیان و قصد تصرف خرمشهر ( محمره سابق ) ، تصرف خارک یا جنگ بوشهر ( ۱۲۷۳ ه.ق. )، معاهد پاریس و دست اندازیهای دیگر ، مواجه بود که در پی آن بخش شرقی ایران هم از دست رفت . در عصر سلطنت مظفرالدین شاه ، پسر ناصر الدین شاه ، انقلاب مشروطیت با هدف استقلال و آزادی و عدالت که تجلی آرمانهای معنوی و مادی مردم بود ، تحقق یافت . اما سلطه گریهای دول اروپایی و ناهماهنگیهای داخلی و فساد حکومت زیر نظر قدرتهای مجریه وابسته ، آن را از مسیر خود منحرف ساخت . با پیدا شدن نفت در این ایام ، توجه استعمارگران ( به ویژه انگلستان ) به ایران فزونی یافت .
با روی کار آمدن محمد علی شاه ،پسر مظفر الدین شاه ، و خلع او به علت استبداد رای و مخالفت با آزادیخواهان و همچنین ، به سلطنت رسیدن پسر وی ( احمد شاه ) در پی زمامداری دو نایب السلطنه و مهمتر از همه ، مطرح شدن آلمان به عنوان نیرویی کارا در آسیای غربی ، تمامی این تحولات تغییر عمده ای در روند سیاسی ایران پدید نیاورد . همچنین ، در سالهای پایانی سلطنت قاجار، قدرتهای سلطه گر خارجی در نظام موازنه مثبت یا توازن ایجابی ، دو واقعه شوم ( تحمیل معاهده ۱۹۰۷ م. و قرارداد۱۹۱۹ م. ) را قبل و بعد از انقلاب اکتبر در روسیه ، برای ایران تدارک دیده بودند که با بیداری مردم این سرزمین و پاره ای از رجال سیاسی ، مذهبی و ملی ، به مرحله عمل نرسید . ولی ، با نزدیکی قدرت استعماری انگلیس و بلشویکهای روس و تثبیت سیاست استعماری جدید در آسیای غربی و مرکزی ، نخستین پدیده حکومتی در تاریخ ایران در نظام وابستگی با همسازیهای کانونهای قدرت برون مرزی ، شکل گرفت . این شکل گرفتن با انقراض سلسله قاجاریه ( ۱۳۰۴ ه.ش. / ۱۹۲۵ م. ) و واگذاری سلطنت به رضا خان میر پنج سواد کوهی ، ایران را در عرصه نوینی از حکومت و دیپلماسی قرارداد . که این امر ،سرانجام بسیاری از نهادهای جامعه را ( به ظاهر ) دگرگون ساخت .
مرزها و دگرگونیهای آن
در این دوره کم نظیر تاریخی ، مرزهای ایران در چهار سوی کشور ( به دنبال جنگها و آشوبها و تحمیل قراردادها ) تغییرات بسیار یافت .
۱ . در شمال
نخست در غرب دریای مازندران ( قفقاز ) که کمابیش در زمان بنیانگذار سلسله قاجار در همان موقعیت عصر صفوی و نادری باقی بود ، پس از فراهم آمدن قدرت نظامی برای کشور روسیه و وابسته شدن بسیاری از شاهزادگان و امیران و خوانین و ملاکهای مسلمان و مسیحی منطقه ( گرجب و ارمنی ) به تزارها و از میان برداشتن آقا محمد خان ، جنگهای سهمگینی که با سیاست تجاوزگرانه بریتانیا بی ارتیاط نبود ، پدید آمد . سرانجام ، مرزهای برای ایران در منطقه یاد شده باقی ماند که همواره بی اعتبار و از لحاظ تاریخی و فرهنگی ، غیر قابل پذیرش بوده است . جنگهای روس با ایران در هفتمین سال سلطنت فتحعلی شاه ( ۱۲۲۸ – ۱۲۱۸ ه.ق. / ۱۸۱۳ – ۱۸۰۴ م. ) آغاز شد و برپایه معاهده ای در یازده فصل و یک مقدمه که در گلستان ( روستایی در قراباغ ) با حضور سفیر انگلستان انعقاد یافت ، بخشهای گرجستان ( مرکز تفلیس ) ، داغستان ( مرکز دربند ) ، شروان ( مرکز باکو ) و ولایتهای دیگر ( شماخی ، شکی ، گنجه ، منطقه قراباغ و جاهایی از مغان و طالش ) از ایران جدا افتادند . در جنگهای دوم که به دنبال اعتراض مردم و روحانیان استقلال خواه به وقوع پیوست ( ۱۲۴۳ – ۱۲۴۱ ه.ق. / ۱۸۲۸ – ۱۸۲۶ م. ) با شکست دوباره ایران و تحمیل معاهده دیگری در شانزده فصل و یک قرارداد الحاقی در سه فصل در ترکمانچای ، فزون بر مناطق پیشگفته ،ولایتهای ایروان و نخجوان نیز از قلمرو قاجاریه جدا افتاد . همچنین ، ده کرور ( پنج میلیون تومان ) خسارت جنگی و امتیازات سیاسی و اقتصادی دیگر که ریشه در شیوه های نابخردانه حکومتی و فساد اخلاق پاره ای از قاجاریان داشت، بر ایران تحمیل شد . از آن میان، روایی نوعی ، کاپیتولاسیون ( حق قضاوت کنسولی ) و باز گذاشتن دست دخالت تزارها در امور داخلی ایران به بهانه دفاع از سلطنت اخلاف عباس میرزا بود که تا پایان عمر سلسله حاکم بر ایران و پیروزی انقلاب بلشویکی در روسیه باقی ماند . اما ، از لحاظ مرزی بر پایه فصل چهارم عهد نامه ، یعنی از نقطه تلاقی کشورهای ایران و عثمانی با قفقاز ( نزدیک قله آغری کوچک ) آغاز می شد و پس از عبور از سرچشمه رود قراسوی سفلی ، تا محل التقای آن با رود ارس ادامه می یافت و رود یاد شده به گونه مرز ، تا قلعه عباس آباد پیش می رفت . همچنین از سرچشمه رود آدینه بازار تا قله تپه های جگیر ، تیره های کوه به صورت مرز تعیین گردیده و تا سرچشمه شمال رودخانه آستارا ادامه داشته و از آنجا تا مصب آن در دریاچه خزر ،حدود دولتین به شمار رفته است . روسها فقط به برپایی جنگ علیه ایران و تحمیل دو قرارداد شوم و ظالمانه اکتفا نکردند ، بلکه به دفعات در تحدید مرزهای جدید زیاده طلبی نیز نشان دادند و چندین مرتبه نیز ، در این امر اختلافاتی را موجب شدند که از میان ، می توان به این موارد اشاره کرد :
پروتکل سال ۱۲۴۵ ه.ق. ( ۱۸۲۹ م. ) در ارتباط با مرزبندیهای جدید و تغییر اساسی ، کوشش در تحمیل پروتکل سال ۱۳۱۴ ه.ق. ( ۱۸۹۶ م. ) ، تغییر مجدد در رساندن مرز به محل التقای قراسو و ارس به نفع کشور ترکیه و بالاخره ، بی نتیجه گذاردن کوششهای کمیسیون مغان در سال ۱۳۰۴ ه.ش.( ۱۹۲۵ م. ) بر روی هم ، مرزهای دقیق و مشخص تا پایان عصر قاجاریه مشهود نگردید .
محمد امین خان در منطقه خوارزم قدرت بسیاری داشت . با اینکه حسام السلطنه ( والی خراسان ) در سال ۱۲۶۹ ه.ق. عباسقلی خان دره گزی را به سمت ” بیگلربیگی ” مرو تعیین کرده بود ، اما ، محمد امین خان نیز همچون برخی از خوانین گذشته ، به خراسان حمله کرد و در سرخس به دست فریدون میرزا فرمانفرما کشته شد . در سال ۱۲۷۱ ه.ق. که سر او به تهران گسیل شد ، خان سوار خان هزاره ای از طرف والی خراسان به حکومت مرو انتخاب گردید . لکن ، ترکمنها بار دیگر مجهزتر به میدان آمدند و با برخورداری از اختلافات میان حشمت الدوله ( والی خراسان ) و قوام الدوله ، قشون ایران را شکست دادند و گروه کثیری را به اسارت خود در آوردند . در این مورد، کوششهای سیاسی ایران ( میرزا حسین خان سپهسالار ) به جایی نرسید و روسها که تسخیر آسیای مرکزی را هدف قرار داده بودند ، در سال ۱۲۹۰ ه.ق. ( ۱۸۷۳ م. ) خیوه را توسط کافمان ( Kaufman ) تسخیر کردند . همچنین با سرکوبی ترکمنهای یموت در سال ۱۲۹۵ ه.ق. ( ۱۸۷۸ م. ) توسط سرتیب لازارف ( Lazarov ) و جنگ دیگر با همان قوم در سال ۱۲۹۷ ه.ق. ( ۱۸۸۰ م. ) توسط ژنرال اسکوبلف ( Skobelev ) و سرانجام ، با قتل عام اقوام ترکمن ( با گسیل قشون روس توسط راه آهن به گوگ تپه ) در سرتاسر شمال شرقی ایران هم همان وضع مشابه با قفقاز پیش آمد ، یعنی قرارداد دیگری به سان ترکمانچای ، در ۲۹ محرم سال ۱۲۹۹ ه.ق. ( ۹ دسامبر ۱۸۸۱ م. ) بر دولت ناتوان ایران تحمیل گردید . این قرارداد را میرزا سعید خان موتمن الملک ( وزیر امور خارجه ایران ) و ایوان زینوویف ( Ivan Zinoviev ) وزیر مختار و ایلچی مخصوص روسیه امضاء کردند که بر پایه فصل اول آن ، مرزهای تحمیلی از خلیج حسینقلی خان با تعیین رود اترک تا چات و در آنجا ،کوههای سنگوداغ و سگوم داغ و رود چندر ،و پس از گذر از چند دره و کوه محلی ،رود سمبار تا مسجد داریانه ، و با گذر از چند تنگه و دره و روستاهای خیرآباد و گوگ قیتال و دربند و نزدیکیهای فیروزه ادامه یافته و با گذر از قریه کلته چنار و محل اتصال زیرکوه و قزل داغ و دره رود باباگاورس و لطف آباد ، اندک اندک به سمت جنوب شرقی میل کرده و به جایی رسیده که امروز نام سرخس ایران را دارد . بر پایه فصل دوم ، مقرر گردید که طفین معاهدتین کمیسرهایی را برای ترسیم و ” نصب علامات ” مامور نمایند . به همین منظور ، در ششم جمادی الاول سال ۱۳۰۴ ه.ش. ( فوریه ۱۸۸۶ م. ) سلیمان خان صاحب اختیار از طرف دولت ایران و غرالین شباب پلکونیک نقولا قورمین تاراوایف ( Taravayev ) از طرف روسیه در بخشی از مرزها و به دنبال پروتلکی دیگر ، میرزا علی اشرف خان سرتیب ( مهندس سر کمیسر ایران ) و یک تن از کاردانان روسیه ( به عنوان سر کمیسر آن دولت ) در بخش دیگر آن ، خطوط لازم را ترسیم کنند و حتی ، نقشه ای به مقیاس ۸۴۰۰۰/۱ فراهم آوردند . لکن ، دولت تزاری در مورد فیروزه و حصار ادعای بیشتری نشان داد . سرانجام قرارداد جدیدی به امضای میرزا علی اصغرخان امین السلطان ( صدر اعظم ایران ) وپوتزف ( Potzev ) ( وزیر مختار روسیه ) در ۲۳ ذیقعده سال ۱۳۱۰ ه.ق. ( ۲۷ مه ۱۸۹۳ م. ) ، منعقد شد که بر اساس فصول سه گانه اول قرارداد ، ” اعلیحضرت شاهنشاه ایران ( ناصرالدین شاه ) ، از طرف خود و از طرف وارث خود منطقه فیروزه را کلا” به اعلیحضرت امپراتور کل ممالک روسیه واگذار کرده ” . و در منطقه حصار نیز ، دگرگونیهایی را به سود روسیه پدید آوردند . در عوض برای رفع پاره ای معضلات در قرارداد ترکمانچای ، قطعه زمینی که در ساحل راست رودخانه ارس و محاذی قلعه قدیم عباس آباد واقع است ، به ایران باز گردانده شد .
بدین ترتیب ، موقعیت سوق الجیشی روسیه و اقتصاد مرزی ( آبیاری ) آن استحکام بیشتری یافت و برپایه همین قرارداد ( فصل چهارم ) مقرر شد که با دادن ماموریت به کمیسرهای دو طرف ، مرزهای جدید از خلیج حسینقلی خان تا بستر تجن در ذولفقار ( اول متصرفات افغانستان ) علامتگذاری شود و همچنین ( فصل ششم ) سکنه فیروزه و حصار را که معاوضه کردند به خاک یکدیگر مهاجرت دهند . در ضمن تعهد کردند که در نقاط معاوضه شده قلاع و استحکامات بنا نکنند و در فیروزه و حصار ، ترکمن ننشانند .
در پی این قرارداد تحمیلی و پروتکلهایی چند ( پروتکل تنظیم شده در ۲۷ رجب سال ۱۳۱۱ ه.ق. ( ۲۳ ژانویه ۱۸۹۴ م.) ، در قریه حصار ،پروتکل تنظیم شده در ۲۱ جمادی الاول ۱۳۱۲ ه.ق. ( ۸ نوامبر ۱۸۹۴ م.) در عشق آباد نمایندگان روسیه با اعمال همان روشهای به کار رفته در قفقاز ، مانع تحدید مرزها شدند . پس از شکل گیری نظام بلشویکی ، با اینکه عهدنامه دولتی ایران و اتحاد جمهوریهای شوروی در ۷ اسفند ماه سال ۱۲۹۹ ه.ش. ( ۲۶ فوریه ۱۹۲۱ م. ) در شهر مسکو به امضای علیقلی خان مشاور الممالک از طرف ایران و چیچرین و میخائیلوویچ کاراخان ( Mikhailovich Qarakhan ) ( به نمایندگی دولت شوروی ) به امضاء رسید و بر پایه فصل سوم آن ، به سیاست غاصبانه دولت تزاری سابق روسیه اذعان و مقرر گردید که قریه فیروزه و اراضی مجاور آن به ایران مسترد گردد . همچنین با رضایت به اینکه سرخس کهنه در تصرف شوروی بماند ، اما آن دولت از انتفاع از جزایر آشوراده و جزایر دیگری که در سواحل ولایت استرآباد واقع است صرف نظر نماید ، باز حکومت جدید روسیه شوروی هم راه اسلاف خود را در پیش گرفت ، به گونه ای که در روزگار پایانی عصر قاجاریه ( ۱۳۰۱ ه.ش. / ۱۹۲۲ م. ) هیئتی در مدت یازده ماه گفتگو ،حتی نتوانستند به خواستهای تعیین شده قراردادهای تحمیلی روسیه بر ایران ، جامه عمل بپوشانند . به همین دلیل ،بخشهایی از مرزهای شمالی ایران ( غرب و شرق دریای مازندران ) همچنان نامشخص باقی ماند .
۲ . در شرق
نخست در منطقه خراسان ( هرات ) . پس از نادرشاه ، در این منطقه نیز آشوبهایی پدید آمد . احمدخان درانی ( یکی از سرداران او ) و پس از وی ، زمان شاه ( امیر کابل ) از برجسته ترین صاحبان قدرت در منطقه گردیدند . گردش روزگار نیز به گونه ای بود که رقابتهای بریتانیا و فرانسه ، در ارتباط با تسخیر هند و از سوی دیگر ، هماهنگی بریتانیا و روسیه در تسلط بر آسیای مرکزی ، وضع منطقه را آشفته تر می ساخت . اختلافات قومی ،گویشی ،محلی ، مذهبی وگرایشهای حکومت طلبانه سران و شاهزادگان ، در مجموعه دولت استعماری انگلستان را بر آن می داشت که در بر هم زدن شرایط آرامش و دوستی وصلح در منطقه ، مستقیم و غیر مستقیم ، دخالت داشته باشد ، تا آنجا که کامران میرزا ( پسر محمود شاه درانی ) علیه محمد شاه قاجار به منازعه پرداخت و همزمان با محاصره شهر تاریخی هرات ،یعنی کلید هندوستان یا دروازه هند توسط قشون مرکزی ایران و به دستور لرد او کلاند ( Lord Aukland ) ( فرمانروای هند ) با سیاستی از پیش تعیین شده ، جزیره خارک توسط قشون مجهز انگلیس تصرف گردید . همچنین بنادر خلیج فارس مورد تهدید جدی قرار گرفت ، به طوری که محمد شاه مجبور شد از محاصره هرات منصرف شود . کشمکشهای امیران و سران افغانی ( کامران میرزا و شجاع الملک ، پسر امیر تیمور درانی ،و چند تن دیگر ) همچنان برقرار ماند . سرانجام ، یکی از آنان به نام یار محمد خان با کشتن کامران میرزا در سال ۱۲۵۷ ه.ق. ( ۱۸۴۱ م. ) و گرفتن لقب ” ظهیر الدوله ” از سوی محمد شاه و ایجاد هماهنگی با کهندل خان ( امیر قندهار ) و برادرش که دوست محمد خان ( امیر کابل و از خاندان بارکزایی ) بود ، با ابراز وفاداری به حکومت مرکزی ایران ، نوعب آرامش در منطقه به وجود آورد . البته، با مخالفت بریتانیا و برپایی جنگ از سال ۱۲۵۵ تا ۱۲۵۸ ه.ق. ( ۱۸۳۹ – ۱۸۴۲ م. ) و گسیل ۲۰۰۰۰ سپاهی هندی ، افغانی و انگلیسی به سر کردگی ماگناتن ( William Magnaughten Sir ) در یاری رساندن به شاه شجاع ، این آرامش در هم شکسته شد . به رغم اینکه امیر دست نشانده توسط اکبر خان ( برادر دوست محمد خان ) در شوال ۱۲۵۷ ه.ق. (نوامبر ۱۸۴۱ م. ) به قتل رسید،محمد شاه نیز توانست کمکهای لازم را به جبهه اصلی برساند . در نتیجه ، دوست محمد خان از دولت مرکزی ایران و حتی حمایت خان خوارزم محروم گردید . پس از پایان جنگ ، تا سال ۱۲۸۰ ه.ق ( ۱۸۶۳ م. ) انگلیسیها با وی علیه ایران به مماشات پرداختند و برای جدا کردن هرات از خراسان و دخالت در امور ایران ، از او در برابر حاکمان آن منطقه ، مانند یار محمدخان ( ظهیر الدوله اول ) ،محمد خان ( ظهیر الدوله دوم ) ،محمد خان درانی ( دشمن ظهیر الدوله دوم ) ، با سیاستگریهای سرجان لارنس ( lawrence Sir John ) در کابل سودها بردند . زمانی که دوست محمد خان خود را وابسته به دولت ایران معرفی کرد و از حسام السلطنه فرمانفرمای خراسان مدد گرفت ، قشون ایران هرات را فتح کرد و به نام ناصر الدین شاه خطبه خوانده شد . استعمارگران بریتانیایی باز با اعزام نیروی دریایی و برپایی جنگ در تنگستان بوشهر ، اولتیماتوم شدید اللحنی به دولت ایران ارسال کردند . آنان آشکارا اعلام نمودند که ایران نه تنها باید سپاهیان خود را از هرات بیرون آورد ،بلکه خسارات وارده را هم جبران کند و غرامت نیز بپردازد . همچنین ، متعهد شود که از تمامی دعاوی خود نسبت به هرات و سایر نقاط افغانستان ،صرف نظر نماید.
میرزا آقا خان نوری ( یکی از دست نشاندگان انگلیس که پس از قتل میرزا تقی خان امیرکبیر در مقام صدارت قرار گرفته بود ) با اعزام فرخ خان غفاری ( سیاستگری از سلک خود ) در مقام وزیر مختاری به پاریس برای انعقاد قرارداد جدایی هرات از ایران ، به وساطت ناپلئون سوم ( امپراتور فرانسه ) و امضای او و سفیر کبیر انگلیس در پاریس ( لردکوولی ) ضربه محکمی بر پیکر حکومت مرکزی ایران وارد آورد .
معاهده “پاریس ” در یک مقدمه و پانزده فصل تنظیم شده که فصلهای پنجم و ششم آن در ارتباط با مرزهای ایران ،بیش از دیگر فصول زیانمندی نشان داده است . در فصل پنجم تعهد شده است که عساکر و ماموران ایران از شهر هرات و تمام مناطق افغانستان ، در ظرف سه ماه خارج شوند ، بر پایه فصل ششم ، ایران از هر نوع سلطنت به شهر و خاک هرات و ممالک افغانستان صرف نظر نماید و اگر اختلافی میان ایران و آن کشور پیش آید ، بدون به کاربردن قوای جبریه به ” اهتمامات دوستانه دولت انگلیس ” رجوع نمایند .
بدین سان ، دولت استعماری بریتانیا با ایجاد حریم امنیتی ، برای حفظ هندوستان به هدف خود رسید و موجد پدید آمدن مرزهایی شد که از لحاظ جغرافیایی ، اجتماعی و انسانی بیانگر ناهماهنگیهای کامل می باشد .
دوم ،در منطقه سیستان و بلوچستان . به دنبال قرارداد تحمیلی یاد شده ، انگلیسیها توجه خود را به بخشهای سیستان و بلوچستان معطوف کردند . این منطقه نیز بعد از قتل نادر در دوره زندیه و اوایل قاجاریه ( به علت عنایت حکومتهای مرکزی به دیگر نقاط کشور ) در آشفتگی قرار داشت .
خوانین منطقه ، همچون محمد علی خان سیستانی نهرویی و دوست محمد خان بلوچ ، گاه مخل آسایش مردم می شدند ، اما اگر دولت مرکزی هشیار می بود ،( چون عصر امیر کبیر با نصب شاهزاده تهماسب میرزا موید الدوله به حکومت کرمان ، با کمک عبداله خان صارم الدوله ) ، امنیت نسبی برقرار می شد . در غیر این صورت ، انگلیسیها مترصد فرصت بودند تا از آشوبها و فتنه های محلی بهره برداری نمایند . از آن میان ، با قیام نصیر خان بلوچ علیه انگلیستان و سرانجام ، انعقاد قرارداد وی با دولت بریتانیا در سال ۱۲۷۱ ه.ق. ( ۱۸۵۴ م. ) خود و خاندانش ، تحت الحمایه استعمار در آمدند .
پس از وی برادرش ( میرخدادادخان ) با قرار دو برابر کردن ” مقرری ” خود ، وضعی پیش آورد که نفوذ انگلستان گسترده تر گردد .
تحدید مرزهای شرقی ایران
از شمال تا جنوب در این دوره با نابسامانیهای فراوانی ، از ” دهانه ذوالفقار ” ( جایی که ایران و افغانستان و شوروی سابق تلاقی دارند ) آغاز می گردد. تا جنوبی ترین نقطه مرزی مشترک با افغانستان ، ” کوه ملک سیاه ” است که ایران و افغانستان و پاکستان امروز ( بلوچستان انگلیس ) در آن برخورد می نمایند . این فاصله که حدود ۸۵۵۰۳۱ کیلومتر است ، به سه مسافت و سه حکمیت تقسیم شد که دو قسمت آن ، متعلق به دوره قاجاریه است . تعیین حد و مرز ،با حکمیت ماکلین ( Maclean ) ( کنسول انگلیس در مشهد ) و با شرکت میرزا محبعلی خان ناظم الملک ( کارگزار خراسان ) و پسرش ( میرزا جهانگیر خان ) ، میرزا محمد علی خان سرتیپ مهندس و پسرش ( میرزا عبدالرحیم خان کاشف الملک ) و حاج مهدیقلی میرزا سهام الملک از طرف ایران و ژنرال غوث الدین خان همراه چند تن از قضات و خوانین هرات از جانب افغانستان ،از ” از دهانه ذوالفقار ” تا منتهی الیه جنوبی کوه یال خر ، در سال ۱۳۰۸ ه.ق. ( ۱۸۹۱ م. ) انجام شد . تحدید حدود با حکمیت کلنل ماکماهون ( Col. Sir Henry Mac Mahon ) انگلیسی ، که مربوط به سال ۱۳۲۳ ه.ق. ( ۱۹۰۵ م. ) و در ارتباط با بخش دوم و مربوط به سیستان تاریخی است ،از آخرین نقطه تعیین شده توسط کلنل ماکلین شروع می شود و در مسافتی به درازای ۲۸۲ کیلومتر خاتمه می یابد . سرفردریک گلد اسمیت ( Sir Fradric Godlsmith ) ( نماینده انگلیس و مدیر تلگرافات در ایران ) با کمک ماژورلووت ( Lovett ) مقدمات تصمیم را فراهم آوردند . بخشی در حدود ۹۵۰ میل مربع با جمعیتی در حدود ۴۵ هزار نفر در ایران تعلق یافت و بخشی دیگر که در ساحل راست رود هیرمند بود ، به کشور جدید التاسیس افغانستان داده شد . پس از پایان سلطنت قاجاریه در متن پروتکلها و تعیین قسمتهایی از مرز نیز دگرگونیهایی پدید آمد . بقیه بخش مرزهای شرقی ایران در دوره قاجاریه ،از “کوه ملک سیاه ” ( یعنی نقط تلاقی سه کشور افغانستان و ایران وبلوچستان انگلیس ) تا خلیج گواتر در دریای عمان که شرقی ترین نقطه مرزی ایران در جنوب کشور به شمار می رود ، تحدید نگردید و با اعمال قدرت سیاسی انگلیس ، در دهه های بعد نیز ( حتی پس از تشکیل دولت پاکستان) مرزهای منطقه به طور دقیق نامشخص باقی ماند .
۳ . در غرب
در غرب ( عثمانی ، ترکیه و عراق ) از دیر باز به دلایل مذهبی و اجتماعی ( ایلات و عشایر ) و سیاسی ( پناهندگیها ) و اقتصادی ( معضلات دادوستد ) در این منطقه کشمکشهایی مرزی پدید آمده است . در دوره قاجاریه نیز ، با خواستهای گوناگون دو قدرت مسلط استعماری ، یعنی روس و انگلیس و رفابتهای آنها ، مشکلات گذشته مردم وسیعتر گردید .
پس از آشکار شدن ناتوانی ایران در جنگهای ایران و روس ، با اینکه عباس میرزا و برادرش ( محمد علی دولتشاه ) توانستند در جنگهای ۱۲۲۱ تا ۱۲۲۷ ه.ق. ( ۱۸۱۲ – ۱۸۰۶ م. ) بسیاری از شهرهای ارمنی نشین عثمانی را تسخیر کنند و حتی نبرد را به محاصره بغداد بکشانند ، سرانجام سیطره جویی روس و انگلیس ایران را در تنگنا قرار داد.
نخستین عهد نامه مرزی ایران و عثمانی در عصر فتحعلی شاه ( ۱۲۳۷ ه.ق. / ۱۸۲۲ م. ) در ارزنه الروم ( ارز روم ) امضا شد و در این راستا ، به نظر می رسید که مرزهای طرفین از آرارات تا مصب اروند رود روشن و تغییر ناپذیر خواهد ماند ، اما اختلافات ریشه دار گذشته در سراسر مرز ، خاصه در اماکن کردنشین شمالی و عرب نشین جنوبی ( خوزستان ) سامان گرایی لازم را به وجود نیاورد .
پس از مرگ فتحعلی شاه ، روسها و انگلیسیها به انگیزه های سیاسی ( نیاز به آرامش برای قفقاز و خلیج فارس ) کنفرانس دوم ارز روم را به شرح زیر پدید آوردند :
هیئت ایرانی به سرکردگی میرزا تقی خان امیر نظام ، هیئت عثمانی به سرکردگی نوری افندی و پس از وی سعدالله انور افندی ، هیئت انگلیسی کلنل ویلیامز ( Col.Williams ) و هیئت روسی کلنل دینس ( Col . Dainese ) . همزمان ، انگلیسیها عده ای زمین شناس و باستان شناس نیز همراه خود آورده بودند و سراسر مرزهای ایران را مرد شناسایی علمی – فنی – تا ریخی قرار دادند . با پدید آمدن انواع مشکلات برای هیئت ایرانی و کشته شدن چراغعلی خان زنگنه ، سرانجام در شانزدهم جمادی الثانی سال ۱۲۶۳ ه.ق. ( دوم ژوئن ۱۸۴۷ م. ) عهدنامه ای در یک مقدمه و نه ماده انعقاد یافت که میرزا تقی خان امیر نظام و انور افندی ، آن را امضا کردند . برپایه بند دوم این قرارداد ، ارضی ولایت زهاب ( غربی ) به دولت عثمانی و ارضی جبالیه و دره ( شرق زهاب ) به دولت ایران تعلق یافت و در ولایت سلیمانیه ایران از هرگونه ادعایی صرف نظر نمود . دولت عثمانی نیز تعهد کرد که از بندر محمره ( خرمشهر ) و جزیره الخضر و جانب یسار اروند رود چشم بپوشد . بدین سان ، اختلافات به ظاهر پایان یافت و با اینکه سال بعد از امضای قرارداد ، دولت عثمانی نوعی اشکال تراشی به وجود آورد ، اما ،” مامورین دولتین واسطه ” پاسخ لازم را دادند .
از آن زمان تا فروریختگی دولت عثمانی ( ۱۳۳۲ ه.ق. / ۱۹۱۴ م. ) چندین کمیسیون تحدید مرز به شرح زیر تشکیل گردید : در سال ۱۲۶۶ ه.ق. ( ۱۸۵۰ م. ) در اجرای فقره سوم عهد نامه ارزروم در همان سال به منظور تهیه و ترسیم نقشه های سر حدی در چهار سال ( ۱۲۷۰ – ۱۲۶۵ ه.ق. / ۱۸۵۳ – ۱۸۴۹ م. ) در سال ۱۲۹۳ – ۱۲۹۲ ه.ق. ( ۱۸۷۵ – ۱۸۷۶ م. ) و در سال ۱۳۲۳ ه.ق. ( ۱۹۰۵ م. ) . در رفع پاره ای از مشکلات مرزی در سال ، ۱۳۲۹ ه.ق ( ۱۹۱۱ م. ) در سال ۱۳۳۰ ه.ق. ( ۱۹۱۲ م. ) در تحدید سرحدات و حل وفصل امور فنی ، در سالهای ۳۲ – ۱۳۳۱ ه.ق. ( ۱۹۱۴ م. ) در مقدمات پروتکل استانبول و مقاوله نامه قسطنطنیه و سرانجام در همان سال ( ۲۳ صفر ۱۳۳۱ ه.ق. / ۲۱ ژانویه ۱۹۱۴ م. ) کمیسیونی در محمره ( خرمشهر ) با شرکت نمایندگان ایران ( اعتلاء الملک ، جلیل الملک، منصور السلطنه عدل ) ،عثمانی ( عزیز سامح بیک ، عبد الحمید بیک ) ،انگلیس موسیووارا تیسلاو ( Wrattislaw ) و کاپیتن ویلسون ( A.T. Wilson ) روسیه موسیومینورسکی ( V.Minorsky ) ، موسیو بلایف ( D.Beleiew ) برگزار شد .
البته لازم به ذکر است که در تمام جلسه ها و کمیسیونها مسائل مرزی غرب ایران فیصله نیافت و پس از جنگ جهانی اول و سرانجام با ایجاد دو کشور ترکیه و کشور نو ساخته عراق ،اختلافات ارضی و کشتیرانی در اروند رود و سواحل غربی خلیج فارس ( مصب اروند رود ) همچنان تداوم یافت .
۴ . در جنوب
در بخشهایی جنوبی کشور ( دریای عمان و خلیج فارس ) پس از قتل نادر شاه به خصوص پس از مرگ کریم خان زند ( ۱۱۹۳ ه.ق. / ۱۷۷۹ م. ) آشفتگی خلیج فارس و آبهای ساحلی دریای عمان شدت یافت و با ورود سرجان مالکم ( Sir John Malcolm ) ، نفوذ انگلستان فزونتر شد . با اینکه اندک نظمی در عصر مستعجل میرزا تقی خان ، در امنیت مرزهای جنوبی پدید آمد اما دربرابر دسیسه های استعماری و بهانه مزورانه مبارزه با برده فروشی و برقرار کردن رابطه های آشکار و پنهان با یکایک شیوخ یازده گانه عرب ،ایران قادر نگردید در مقابله با انگلستان ( که مالک الرقاب دریاخای جنوبی شده بود ) استقلال تام نشان دهد . والی ناآگاه فارس ( حسینعلی میرزای فرمانفرما ) با انعقاد پیمانی با کاپیتان بروس ( Bruce ) حفظ امنیت خلیج فارس را برعهده دولت انگلستان نهاد . این کشور هم در همان سال ( ۱۲۳۴ ه.ق. / ۱۸۱۹ م. ) با آوردن ناوگانی مرکب از شش کشتی جنگی و سه هزار ملوان به فرماندهی سرویلیام گرانت کایر ( Grantkair Sir William ) ، حاکمیت عملی بر خلیج فارس را از آن خود کرد . جزایر خلیج فارس ( از آن میان بحرین ) زیر نظر نیروهای نظامی انگلیس قرار گرفت و آن دولت نیز با گسیل اعراب ” برالعرب ” و جلوگیری از اقامت ایرانیان و انعقاد قراردادهای استعماری با شیخ جدید الورود آل خلیفه ( شیخ محمد بن خلیفه ) توسط فلیکس جونز (Felix Jones ) ق حاکمیت ملی ایران را به طور عملی مخدوش گردانید.
در سالهای ۱۳۱۰ – ۱۲۹۷ ه.ق. ( ۱۸۹۲ – ۱۸۸۰ م. ) یعنی دوره ناتوانی ناصرالدین شاه ، انگلستان از شیخ بحرین تعهداتی گرفت که ایران را در تنگنا قرار می داد. در سال ۱۲۹۲ ه.ش. ( ۱۹۱۴ م. ) ،یعنی در آغاز جنگ جهانی اول ، تمامی بحرین تحت الحمایه انگلیس شد . یکی از چهره های مشهور استعمار انگلستان ،یعنی چارلزبلگریو( Sir Charles Belgrave ) بیش از چند دهه بر آنجا و دیگر مناطق حساس خلیج فارس حاکمیت یافت . البته ، هیچ یک از دولتهای قاجاری بر این جدایی و از میان رفتن حقوق ملی ایرانیان نه در خلیج فارس و دریای عمان و نه در مرزهای آبی ۱۸۳۰ کیلومتری کشور صحه ننهادند .
پایان سخن
مرزهای ایران از چهارسو ( پس از عصر صفوی ) به خصوص ، برای دوره کوتاه مدت ، با روی کارآمدن حکومتهای قومی و منطقه ای و ورود استعمار و سلطه گریهای بیگانه ، دگرگونیهای فراوان یافت ، ایل قاجار که در بخشهایی از ایران بساط سلطنت گسترانیده بود ، بیش از دیگر سلسله های محلی توانست مرزهای حکومتی خود را به مرزهای جغرافیایی – فرهنگی نزدیک سازد . اما ، در برابر سیطره های خارجی بر ساختارهای سنتی ، توان پایداری را از دست داد و مرزهای کشور را به گونه ای درآورد که تحلیل علمی آن بدون در نظر گرفتن ” اصل موازنه ها “ و برخورداری سیاسی درون جامعه ای و برون جامعه ای ، نا ممکن گردید .
در شمال غربی ، با تحمیل معاهده های گلستان و ترکمانچای ( قفقاز ) و در شمال شرقی ، با تحمیل معاهده ۱۸۸۱ م. ( ماوراءالنهر و خراسان ) ، روسیه بر بخشهایی از ایران سلطه یافت و با اینکه بلشویکها به ” غاصبانه ” بودن سیاست دولت تزاری سابق اقرار کردند ، اما مرزبندیها با اندک تفاوتی ، به همان ترتیب باقی ماند . حتی آن بخشهایی که شوروی متعهد به بازگرداندن آن شده بود ( فیروزه ) هیچ گاه به ایران منضم نگردید . در شرق شمالی ، با تحمیل معاهده پاریس ( هرات و افغانستان ) و در شرق جنوبی، با حکمیتهای یک سویه ( بلوچستان ) ، منافع استعماری انگلستان در آسیای مرکزی و هندوستان تامین شد . در غرب بین دو کشور نیرومند ایران و عثمانی که در سراشیب سقوط قرار گرفته بودند ، در برابر تصمیم گیریهای دولتهای روس و انگلیس ( در مسیر حفظ منافع استعماری خود در قفقاز و خلیج فارس ) مرزهایی ساخته شد که نه در آن روزگار و نه در عصر پدید آمدن دو کشور ترکیه و عراق ،آرامش و رضایت را به وجود نیاورد .
در جنوب، با اینکه خلیج فارس همواره مرزی طبیعی بود و گاه به صورت دریای داخلی ایران به شمار می رفت. اما سراسر این آبها هیچ گاه از آسیب استعمارگران به دور نماند که به طور نمونه می توان به ماجرای بحرین اشاره کرد .
در نتیجه تمام مرزهای ایران را در قلمرو قاجاریه می توان با شناختی کامل مرتبط با خواستها و منافع و مطامع کانونهای قدرت برون مرزی دانست . همچنین ، عوامل جغرافیایی – نژادی – فرهنگی را نه تنها در ترکیب بندیهای مرزی کارساز نشمرد ، بلکه در خدمت گرایشهایی قلمداد کرد که حکومتهای منطقه ای در مکانیسم سلطه پذیری به موجودیت و قدرت آنها تن در دادند و با تایید آن گرایشهایی قلمداد کرد که حکومتهای منطقه ای در مکانیسم سلطه پذیری به موجودیت و قدرت آنها تن در دادند و با تایید آن را پدید آوردند .
آقامحمدخان (۱۲۸۸ تا ۱۲۱۱ قمرى)
آقامحمدخان پسر محمدحسنخان قاجار بود که پس از کشتهشدن پدر وى که از مدعیان حکومت کریمخان بود تا زمان مرگ کریمخان در شیراز بود و مورد لطف و طرف مشورت کریمخان. در هنگام مرگ کریمخان او در خارج از شهر شیراز بود و چون خبر را شنید به استرآباد رفت و پس از غلبه برادران وى و مطیع ساختن شمال مدتى یکى از شاهزادگان صفوى موسوم به سلطانمحمدثانى را در تهران به سلطنت برداشت. سپس نواحى مرکزى ایران را گرفت و لطفعلىخان را در بم دستگیر و با شقاوت زیادى کشت و با مردم کرمان نیز در نهایت قساوت رفتار کرد. و به قفقاز لشکر کشید. تفلیس را فتح و غارت کرد و بهدنبال آن ایروان نیز تسلیم شد. در بازگشت در ۱۲۱۰ در تهران تاجگذارى کرد. سپس به خراسان رفت و شاهرخمیرزا را خلع کرد و بر خزائن او دست یافت. سپس به بهانهٔ دفع روسها که به تفلیس لشکر کشیده بودند مجدداً عازم قفقاز شد و قلعهٔ شوشى را تصرف کرد و بر خزائن او دست یافت. سپس به بهانهٔ دفع روسها که به تفلیس لشکر کشیده بودند مجدداً عازم قفقاز شد و قلعهٔ شوشى را تصرف کرد امّا چند روز بعد در همانجا بهدست چند تن از خدمه خود که قصد کشتن آنها را داشت به قتل رسید. جنازهٔ او را در نجف دفن کردند. آقامحمدخان خرابى و ویرانى بسیارى براى ایران به بار آورد ولى در دوران حکومت او ایران مجدداً یکپارچه شد.
فتحعلىشاه (۱۲۱۲ تا ۱۲۵۰ قمرى)
نام او باباخان و برادرزاده و ولیعهد آقامحمدخان و در زمان او حاکم فارس و کرمان و یزد بود. در ابتداى سلطنت مواجه با مخالفان و مدعیان شد که آنها را سرکوب کرد. سپس پسر خود عباسمیرزا را نایبالسطنه و فرمانفرماى خراسان قرار داد. در این دوره رقابتهاى میان دولتهاى غربى در کشورهاى منطقه وارد مرحلهٔ جدیدى شده بود. لرد و لزلى فرمانفرماى انگلیش که از استیلاء افاغنه بر هند بیمناک بود با دولت ایران وارد مذاکره شد و انگلستان نیز هیئت سیاسى ـ تجارى به ریاست سر جان ملکم را به ایران فرستاد که موفق به بستن یک معاهدهٔ تجارى ـ سیاسى با ایران شد (۱۲۱۵/۱۸۰۱). طبق این عهدنامه فتحعلىشاه پذیرفت تا هنگامى که شاه افغان از ادعاهاى خود بر هند دست برنداشته و با او صلح نکند و فرانسویان را نیز به ایران راه ندهد. در مقابل دولت انگلیس متعهد شد که در صورت تهدید روسیه به ایران، براى ایران اسلحه تهیه کند.
در این دوره جنگهاى ایران و روسیه شروع شد (دورهٔ اوّل جنگهاى ایران و روس). در ۱۲۱۸ روسها بر شهرهاى قفقاز دست انداختند. فتحعلىشاه براى کمک گرفتن از انگلستان طبق قرارداد ۱۲۱۵/ ۱۸۰۱ هیئتى به هند فرستاد ولى اعتنائى به این هیئت نشد. فتحعلىشاه که از اینسو ناامید شده بود متوجه دربار فرانسه و ناپلئون شد. و ناپلئون نیز نمایندگانى به ایران فرستاد. نتیجهٔ این رفتوآمدها عهدنامهٔ فینکنشتاین میان دو دولت بود (۱۲۲۲ / ۱۸۰۷) به موجب این قرارداد فرانسه براى کمک به ایران بهمنظور پس گرفتن گرجستان، ارتش ایران را مجهز مىکرد و در مقابل درصورت لشکرکشى ناپلئون به هند از راه ایران، دولت ایران به ارتش وى کمک مىنمود و همچنین ایران افاغنه را به حمله به هند (و طبعاً مبارزه با انگلستان) وا مىداشت. بهدنبال این عهدنامه ژنرال گاردان فرانسوى به ایران آمد و اقداماتى براى تعلیم نیرو و ریختن و درست کردن توپ انجام داد. این اقدامات بهدلیل امضاء پیمان تیلسیت میان روسیه و ناپلئون متوقف شد و فتحعلىشاه که در مقابل روسیه تنها مانده بود مجدداً متوجه انگلیس شد. این دوره از مناسبات ایران و انگلیس شد.
این دوره از مناسبات ایران و انگلیس منجر به قراردادهاى ۱۸۰۹،۱۸۱۲،۱۸۱۴ شد. قرارداد ۱۲۲۴/ ۱۸۰۹ مقدمهٔ یک معاهدهٔ مفصل میان دو دولت بود که در ۱۲۲۷. ۱۸۱۲ به امضاء رسید. بر طبق این قرارداد ایران متعهد مىشد که اجازهٔ عبور لشکرهاى کشورهاى اروپائى خصم انگلیس را از ایران به سمت هند ندهد، چنانچه جنگى میان افاغنه و هند رخ داد ایران به دولت انگلیس کمک کند و در عوض در صورت درگیرى میان افاغنه و ایران دولت انگلیس بىطرف باقى بماند و در صورت درگرفتن جنگى میان ایران و هر یک از کشورهاى اروپائی، دولت انگلیس در رفع اختلافات بکوشد و در صورت عدم موفقیت به ایران کمک نظامى یا مالى معینى بنماید. علاوه بر این ایران متعهد شد که هر پیمانى که با دولتهاى خصم انگلستان منعقد کرده باطل نماید. سرپرست این هیئت از سوى انگلیس سرگور اوزلى بود. این معاهدهٔ ایران را زیر نفوذ دولت انگلیس قرار داد. پس از انعقاد عهدنامهٔ گلستان، دولت انگلیس در قرارداد ۱۸۱۲ تجدید نظر کرد و عهدنامهٔ ۱۸۱۴ بین دو دولت بسته شد.
دورهٔ اوّل جنگهاى ایران و روس (۱۲۱۸ تا ۱۲۲۸ قمرى)
پادشاهان مسیحى گرجستان مىخواستند که تحت حمایت دولت روسیه باشند و پس از مذاکرات بین دو دولت، تزار روسیه گرجستان را که تا آن زمان ضمیمهٔ ایران بود، تصرف کرد، برادر پادشاه گرجستان که از این وضعیت رضایت نداشت به دربار فتحعلىشاه پناهنده شد. حضور او نیز علاوه بر عوامل دیگر تحریک کنندهٔ فتحعلىشاه به جنگ بود. فرماندهٔ قشون ایران در این جنگها عباسمیرزا نایتالسلطنه بود. ارتش روسیه در ابتدا تفلیس و گنجه و قراباغ و ایرووان را تصرف کرد ولى در جنگ شدیدى که میان ارتش روسیه و ایران در اوچکلیسا (اوچمیادزین درگرفت، ارتش رویسه شکست خورد و ایروان در دست ایران باقى ماند و پس از چندى گنجه نیز از دست روسیه خارج شد ولى با بازگشت عباسمیزرا و فتحعلىشاه به ایران، گنجه مجدداً بهدست روسها افتاد. پس از آن براى مدتى بدون آنکه درگیرى عمدهاى میان دو ارتش روى دهد، روسها پیشرفت آرامى داشتند.
در جنگهاى مهم بعدى که میان ارتشهاى دو کشور رخ داد غالباً پیروزى از آنِ ارتش عباسمیرزا بود تا آنکه در ۱۲۲۷ در جنگى که در اصلاندوز صورت گرفت عباسمیرزا شکست خورد. دولت رویسه که در این بین مواجه با حملهٔ ارتش فرانسه شده بود خواهان صلح شد و در نتیجه عهدنامهٔ گلستان در ۹ شوال ۱۲۲۸/۱۳ اکتبر ۱۸۱۳ با عجله منعقد شد و به این دوره از جنگها خاتمه داد. بهموجب این عهدنامه همه چیز در همان حالتىکه بود باقى ماند. در نتیجه باکو، دبند، شکی، شیروان، قراباغ، لنکران، گنجه، داغستان، ارمنستان، گرجستان، ابخاز و قسمتى از تالش در دست روسیه باقى ماند. ایران حق کشتیرانى در دریاى خزر را از دست داد و براى گمرکات و واردات و صادرات ترتیبات خاصى داده شد. در عوض دولت روسیه نایبالسلطنگى عباسمیرزا را به رسمیت شناخت. این شکست باعث حملهٔ عثمانىها به آذربایجان و یاغى شدن امیربخارا و خان خیوه شد که سرکوب شدند.
دورهٔ دوّم جنگهاى ایران و روس (۱۲۴۱ تا ۱۲۴۳ قمرى)
در فاصلهٔ میان دو جنگ اختلافات سرحدى ادامه یافت. در برخى از قسمتهاى قفقاز مردم از اینکه زیر حکومت روسیه قرار گرفته بودند ناراضى بودند. همچنین علما و مجتهدین ابراز نارضایتى مىکردند و از سوئى بخشى از درباریان که این عهدنامه را موجب تحکیم وضعیت عباسمیرزا مىدانستند از آن رضایت نداشتند، علاوه بر این موامل ارتش روسیه بهطور مستمر به داخل مرزهاى تعیین شدهٔ ایران پیشروى مىکردند. به این دلایل جنگ مجدداً به فرماندهى عباسمیرزا میان دو دولت در گرفت. اگر چه در مرحلهٔ اوّل جنگ روسها شکست خوردند و بخشهائى چون شیروان، شکی، تالش و باکو بهدست ایران افتاد امّا در جنگى که در نزدیکى گنجه بین دو قشون در گرفت، سپاه ایران از ارتش روسیه به فرماندهى پاسکیوویچ شکست خورد. عباسمیرزا به تبریز بازگشت و مجدداً دست به حمله زد ولى در جنگهاى بعدى نهایتاً شکست خورد و قواى پاسیکوویچ وارد اردبیل و تبریز شدند. عباسمیرزا خواهان صلح شد که بالاخره مذاکرات منجر به عقد عهدنامهٔ ترکمان چاى در قریهاى به همین نام میان تبریز و میانه شد (۱۲۴۳/۱۸۲۸). بهموجب آن ولایات ایروان، نخجوان، اردوباد و اوچ کلیسا نیز به روسیه واگذار شد و ارس خط مرزى میان دو کشور تعیین شد و ایران ناچار از پرداخت غرامت سنگینى به روسیه شد. روسها حق قضاوت کنسولى (کاپیتولاسیون) را نیز براى اتباع خود کسب کردند. در این قرارداد نیز حق ولایتعهدى عباسمیرزا به رسمیت شناخته شد.
از دیگر وقایع این دوره آمدن گریبایدوف نویسندهٔ روس بهعنوان سفیر روسیه به ایران و قتل او در تهران بود. دولت ایران از ترس جنگ مجدد، خسرومیرزا پسر ولیعهد را براى عذرخواهى به پایتخت روسیه فرستاد. پس از این جنگها در خراسان و دیگر نقاط اغتشاش بالا گرفت. عباسمیرزا هنگامى که عازم هرات بود در اثر بیمارى در مشهد در ۴۵ سالگى درگذشت. مرگ او ضربهاى به اصلاحات از بالا در ارتش، آموزش جدید و … بود. نقش وزیر عباسمیرزا، قائممقام در این برنامههاى اصلاحى زیاد و تعیین کننده بود. پس از مرگ عباسمیرزا پسر او محمدمیرزا که هرات را محاصره کرده بود به تهران آمد و فتحعلىشاه او را ولیعهد خود اعلان کرد. فتحعلىشاه نیز مدت کوتاهى پس از مرگ عباسمیرزا در اصفهان درگذشت. او همسران و فرزندان خیلى زیادى داشت و طماع و تجملپرست بود.
محمدشاه (۱۲۵۰ تا ۱۲۶۴ قمرى)
محمدشاه در تبریز به تخت نشست و با کمک میرزاابوالقاسم فراهانى (قائممقامثانی) و مساعدت سفیران کشورهاى روس و انگلیس به تهران آمد و مدعیان پس از مشاهدهٔ پشتیبانى انگلیس از او سلطنتش را پذیرفتند. او میرزاابوالقاسم را که مردى با کفایت بود وزیر خود کرد ولى پس از مدتى در اثر بدگوئىهاى درباریان فرمان کشتن او را داد و حاجىمیرزا آقاسى را به وزارت برداشت. او ۱۳ سال وزیر محمدشاه بود و بىاطلاعى و سوءسیاستهاى وى مشکلات زیادى براى کشور پیش آورد. کامرانمیرزا حاکم هرات علىرغم صلحى که میان او و دولت ایران شده بود به سیستان حمله کرد و این امر باعث عزیمت محمدشاه به آن سمت و محاصرهٔ هرات از سوى او شد. محاصره ۹ ماه به درازا کشید. دولت روسیه با این اقدام موافق بود ولى دولت انگلیس چون سقوط شهر را نزدیک دید با تهدید محمدشاه به تصرف حزیرهٔ خارک او را از ادامهٔ محاصرهٔ هرات منصرف کرد. از دیگر مسائل این دوره طغیان آقاخان محلاتى رئیس بخشى از اسماعیلیان ایران و هند در یزد علیه حکومت، شکست او و فرار وى به هند بود. درگیرىهاى ایران و عثمانى کمابیش ادامه داشت که در ۱۲۵۸ بهعهدنامهٔ ثانى ارزاتهالروم انجامید که طبق آن ایران از سلیمانیه و قسمت غربى ولایت زهاب چشمپوشى کرد و عثمانى حق ایران را بر بندر محمره (خرمشهر) و حق کشتیرانى ایران را در ساحل چپ شطالعرب به رسمیت شناخت. مسئلهٔ دیگر دورهٔ سلطنت محمدشاه پیدایش فرقهٔ بابیه به سرکردگى سیدمحمدعلى باب بود. او بهدستور محمدشاه دستگیر و در قلعهٔ چهریق زندانى شد. محمدشاه که مبتلا به نقرش بود در ۱۲۶۴ در زعفرانیهٔ امروزى در تهران در ۴۲ سالگى درگذشت.
ناصرالدینشاه (۱۲۶۴ تا ۱۳۱۳ قمرى)
وى هنگام مرگ پدر خود (محمدشاه) ۱۶ ساله بود. او با حمایت میرزاتقىخان امیرکبیر به تهران آمد و به تخت نشست و میرزا تقىخان به صدرات خود برگزید. وزارت میرزا تقىخان ۳ سال و ۳ ماه ادامه داشت. او در ابتدا ناآرامىهاى به پا شده در کشور را خواباند که از آن جمله طغیان سالار در خراسان بود که از زمان محمدشاه شروع شده بود و با درگذشت محمدشاه، سالار بر خراسان مسلط شده بود. محاصرهٔ مشهد و دست یافتن به سالار ۱۸ ماه به درازا کشید. مسئلهٔ دیگر شورشها و درگیرىهاى بابیان در نقاط مختلف کشور بود. در ۱۲۶۶ باب اعدام شد و در نقاط مختلف پیروان او قتل عام و سرکوب شدند، پیران باب در ۱۲۶۸ نیز سوءقصد نافرجامى نسبت به ناصرالدینشاه انجام دادند که منجر به دستگیرى و کشتار فجیع عدهاى دیگر از آنان شد. اقدامات امیرکبیر منجر بهقدرت و مرکزیت حکومت شد. او طى دورهٔ وزارت وى اصلاحاتى انجام داد که از آن جمله حذفالقاب و مستمرىهاى گزاف درباریان، اصلاحمالیه، ایجاد امنیت، اصلاح ارتش، تأسیس چارپارخانه، ترویج صنایع داخلی، و تأسیس مدرسهٔ داراالفنون و اعزام عدهاى به اروپا براى فراگیرى علوم و فنون را مىتوان برشمرد.
در سایهٔ دارالفنون براى اولینبار کتابهاى غربى به فارسى ترجمه شدند. امیرکبیر در نتیجهٔ بدگوئىهاى کسانى که منافع آنها لطمه خورده بود برکنار و در ۱۲۶۸ در حمام فینکاشان کشته شد و اصلاحات او متوقف ماند. پس از او میرزاآقاخان نورى (اعتمادالدوله) به صدرات رسید. با تشیوق میرزاآقاخان، ناصرالدینشاه به هرات لشکر کشید و آن شهر را تصرف کرد (۱۲۷۳) امّا قشون انگلیس نیز جزیزهٔ خارک را گرفت و تا اهواز پیش رفت. بهدنبال آن معاهدهٔ پاریس میان ایران و انگلیس منعقد شد (۱۲۷۳) که بهموجب آن افغانستان به کلّى از تابعیت ایران خارج شد و در عوض انگلیسىها بنادر و جزایر جنوب ایران را تخلیه کردند. این معاهده موجب افزایش نفوذ انگلیس در دربار ایران شد. بهدنبال آن میرزاآقاخان نورى نیز از وزارت عزل شد (۱۲۷۵). از وقایع این زمان جنگ سرخس و مرو است که قشون مرکزى با ترکمنهائى که غالباً به خراسان حمله مىکردند انجام داد. این جنگ منجر به شکست ایران شد و سرداران روس که در آسیاىمیانه مشغول گسترش نفوذ خود بودند با اطلاع از این شکست مرو و خیوه را به تصرف خود درآوردند. از زمان عزلمیرزا آقاخان نورى تا ۱۲۸۱ ناصرالدینشاه خود به کارها رسیدگى مىکرد و تأسیس وزارت خارجه، داخله، علوم، مالیه و غیره مربوط به این دوره مىشود. دیگر وزراء ناصرالدینشاه، میرزامحمدخان قاجار (سپهسالار)، یوسفخان مستوفىالممالک وزیر مالیه (که عملاً وظایف صدراعظم را انجام مىداد)، مشیرالدوله، مجداداً مستوفى الممالک و علىاصغرخان امینالسلطان (اتابک اعظم) بودند. در این میان سپهسالار و مشیرالدوله نیز اصلاحطلب بودند. ناصرالدینشاه در ۱۷ ذیقعدهٔ ۱۳۱۳، هنگام زیارت مرقد حضرت عبدالعظیم، بهدست میرزارضا کرمانى از مریدان سیدجمالالدین اسدآبادى به ضرب گلوله کشته شد.
امتیازات خارجى
در این دوره از میان اروپائیان که تقاضاى گرفتن امتیازهاى مختلف را کرده بودند، برخى با رشوههاى زیاد به شاه و درباریان موفق شدند. از آن جمله امتیاز انحصارى خرید و فروش و تهیهٔ تنباکو و توتون و انفیهٔ ایران در داخله و خارجه به شرکت انگلیسى تالبوت براى مدت ۵۰ سال بود که ادارهٔ آن در ایران موسوم به کمپانى رژى بود که علماء و تجار و برخى دیگر از شخصیتها با آن مخالفت کردند و دو تن از مراجع تقلید میرزاحسنشیرازى و میرزاحسن آشتیانى حکم تحریم دخانیات را صادر کردند و بازارهاى تهران و تبریز تعطیل کردند. ناصرالدینشاه از بیم شورش مردم قرارداد را لغو کرد و غرامت سنگینى به کمپانى رژى پرداخت. براى پرداخت این غرامت دولت ایران از بانک شاهنشاهى وام گرفت خود پیامدهاى سنگینى براى دولت و مردم ایران داشت و به موقعیت انگلیس در ایران لطمهٔ سنگینى وارد شد و درباریان را متمایل نمود و نفوذ روسیه در ایران بیشتر شد.
امتیاز بسیار وسیع دیگر در این دوره به بارون ژولیوس دو رویتر براى مدت ۷۰ سال داده شد که شامل حقِ کشیدن راهآهن، تأسیس بانک، حقِ استخراج معادن جز طلا و نقره و سنگهاى قیمتى بود. این قرار داد عملى نشد ولى امتیاز ۶۰ سالهٔ دیگرى به رویتر داده شد که شامل حقِ تأسیس بانک شاهنشاهى ایران و نشر اسکناس بود. این بانک تا ۱۳۲۷ هجرى شمسى در ایران فعالیت داشت و با خاتمهٔ مدت ۶۰ سالهٔ قرارداد با نام بانک نقش مهم و مؤثرى در معاملات تجارى و سیاست پولى ایران داشت و از اهرمهاى مهم اعمال سیاست انگلیسى در ایران بود. بانک استقراضى روس نیز در رقابت با بانک شاهنشاهى تأسیس گردید. وامهاى ایران به این بانک در ۱۲۹۹ هجرى شمسى به موجب قرارداد ایران و شوروى لغو و دارائى آن به دولت ایران واگذار گردید.
آشنائى با تمدن غربی، اقدامات و اصلاحات
ارتباط ایران با ممالک اروپائى از زمان صفویه آغاز شده بود ولى در زمان ناصرالدینشاه توسعهٔ بىسابقهاى یافت، علاوه بر شرایط جهان در آن زمان و خواست دولتهاى اروپائى براى حضور در ایران، خواست رجال ایرانى که با مظاهر غرب آشنا شده بودند نیز مهم بود.
اولین خط تلگراف در ۱۲۷۴ بین قصر شاه و باغلالهزار کشیده شد و در ۱۲۷۵ بین تهران و کاخ سلطانیه، سپس تا تبریز و از آنجا تا ماکو و جلفا امتداد یافت. در ۱۲۸۰ انگلیسىها امتیاز خط تلگراف از خانقین به تهران و از تهران به بوشهر را گرفتند که تحتنظر یک صاحبمنصب انگلیسى دایر شد. و به مرور قسمت عمدهٔ خطوط تلگرافى کشور بهدست شرکت هند و اروپا افتاد.
اولین خطآهن ایران به طول ۸ کیلومتر بین تهران و حضرتعبدالعظیم در ۱۳۰۱ و در ۱۳۰۷ خطى میان آمل و محمودآباد کشیده شد. روسها هم امتیاز کشیدن خطى میان جلفا و تبریز و صوفیان تا شرفخانه را گرفتند که بعدها دولت شوروى آنها را به دولت ایران واگذار کرد.
در ۱۲۹۴ ضرابخانهٔ دولتى تحتنظر یک مستشار آلمانى و عدهاى فرانسوى شروع بهکار کرد. تا آن زمان هر یک از شهرهاى عمدهٔ ایران ضرابخانههاى جدائى داشتند. ضرابخانه تدریجاً در دست بانک شاهنشاهى قرار گرفت. در این دوره کارخانههاى دولتى مثل باروتکوبى و تفنگسازى و خصوصى مثل کارخانهٔ قند، بلورسازی، ابریشمتابى و چراغگاز درست شد ولى بسیارى از آنها بهدلیل رقابت کالاهاى خارجى از کار ایستادند. تجار از واردات غربى لطمه خوردند و صادرات سقوط کرد و کشور بیشتر از قبل به مصنوعات غربى وابسته شد. در زمینهٔ کشاورزى نیز تابع نوسانات بازار جهانى گردید. از اثرات این وابستگى اختصاص زمینهاى کشاورزى به کشت خشخاش و در نتیجه کاستهشدن از سطح زیرکشت دانههاى غذائى بود که از عوامل مهم قحطى سهمگین ایران در سالهاى ۱۲۸۶ تا ۱۲۸۹ / ۱۸۶۹ تا ۱۸۷۲ بود.
اولین روزنامهٔ دورهٔ ناصرى وقایع اتفاقیه بود که شمارهٔ اوّل آن در ۱۲۶۷ / ۱۸۵۱ انتشار یافت. این روزنامه بعدها با نام روزنامهٔ دولت عِلّیهٔ ایران نشر یافت. روزنامهٔ علمیهٔ دولت علیهٔ ایران در ۱۲۸۰ به سه زبان فارسى و عربى و فرانسه تأسیس شد. روزنامهٔ ملت سنیهٔ ایران (نشر اولین شماره ۱۲۸۳) که از شمارهٔ سوٌم نامش روزنامه ملٌتى شد، روزنامهٔ دولتى و روزنامهٔ ایران (اولین شماره در ۱۲۸۸) از دیگر روزنامههاى این دوره بودند. در این دوره چند روزنامه به زبانهاى خارجى نیز انتشار مىیافتند. علاوه بر اینها روزنامههائى نیز در خارج از کشور به زبان فارسى انتشار مىیافتند چون قانون در لندن (۱۳۰۷)، اختر در استانبول (۱۲۹۲) و حبلالمتین در کلکته (۱۳۱۱)، پرورش، ثریا و حکمت در قاهره. این روزنامهها اصلاحطلب بودند و مقام مهمى در تنویر افکار عمومى داشتند و چون نمىتوانستند در داخل کشور مطالب آنها را بنوبسند در خارج منتشر مىشدند. شیوهٔ زندگى و آداب و رسوم و خوراک و پوشاک مردم نیز در این دوره از کشورهاى اروپائى تأثیر گرفت. در ۱۲۸۷ حصار قدیم تهران خراب شد و حدود شهر توسعه یافت.
وضعیت فرهنگی: اصلاحاتى که عباسمیرزا نایبالسطنه و وزیر وى میرزاابوالقاسم قائممقام جهت ترویج فنون و صنایع جدید آغاز کردند در زمان میرزا تقىخان امیرکبیر با افتتاح دارالفنون به مرحلهٔ جدیدى گام نهاد و باعث آشنائى عدهاى با پیشرفتهاى علمى و فرهنگى و شیوهٔ زندگى مردم در غرب شد. از سوى دیگر روشنفکران و آزادیخواهان و اصلاحطلبان ایران که عقبماندگى همه جانبهٔ کشور را مىدیدند، دست به روشنگرى زدند. اهمیت روشنگران و اصلاحطلبان این دوره در تأثیر آنها بر انقلاب مشروطه به خوبى روشن است. از متفکرین و مؤلفین این دوره رضاقلىخان هدایت، مورخ و شاعر و نویسنده؛ محمدحسنخان صنیعالدوله (اعتمادالسلطنه) مترجم و مؤلف؛ محمدطاهر میرزا، مترجم؛ میرزاعلىخان امینالدول، مؤلف اصلاحطلب و وزیر و صدراعظم؛ میرزایوسف خان مستشارالدولهٔ تبریزی، اصلاحطلب؛ عبدالرحیم طالبوف، مؤلف تجددطلب؛ زینالعابدین مراغهای، اصلاحطلب؛ ملکمخان ناظمالدوله؛ اصلاحطلب و مؤسس محفل فراموشخانهٔ جامعهٔ آدمیت، میرزافتحعلى آخوندزاده، نمایشنامهنویس اصلاحطلب؛ شیخاحمد روحى و سید جمالالدین اسبدآبادى که خواهان وحدت اسلام بود، را مىتوان نام برد.
مظفرالدینشاه (۱۳۱۳ تا ۱۳۲۴ قمرى)
او فرزند ناصرالدینشاه و بیمار و ناآگاه از وضع دنیا بود. مدت ۷ ماه از ابتداى سلطنت او، امینالسلطانِ مستبد و مخالف دموکراسى همچنان صدراعظم بود. پس از او امینالدوله که شخصى اصلاحطلب بود به صدرات گزیده شد و اقداماتى نیز انجام داد ولى پس از چندى صدرات مجدداً به امینالسلطان واگذار شد، او همچنان به قرض کردن او روس و انگلیس و گروگذاردن منابع درآمد کشور به آنها ادامه داد، در نتیجه اوضاع اقتصادى کشور بدتر و نفوذ دولتهاى فوق در کشور، بیشتر شد. در ۱۹۰۱ یک انگلیسى موسوم به ویلیام ناکس دارسى امتیاز نفت سراسر ایران بهجز ۵ ایالت شمالى را بهدست آورد. پس از او عینالدوله که وى نیز مستبد و مخالف اصلاحات بود به صدارت رسید. در اواخر ۱۳۲۲ عدهاى از اصلاحطلبان انجمن مخفى تشکیل دادند که آقاسیدمحمد طباطبائى از علماء تهران نیز با ایشان همراهى کرد. در اوایل ۱۳۲۳ انتشار عکس مسیو و نوز رئیس بلژیکى گمرک در لباس علماء باعث هیاهو و مخالفت بسیار شد ولى عینالدوله به این هیاهو توجهى نکرد.
مشروطیت
وضع بد اقتصادى و گرسنگى و ستم از سوئى و آشنا شدن گروههائى از مردم با افکار جدید و شیوهٔ زندگى مردم در اروپا باعث ضرورىتر شدن تغییرات در ایران بود. در این حین امپراتورى روسیه در جنگ با دولت کوچک آسیائى ژاپن شکست خورد و بهدنبال آن انقلاب ۱۹۰۵ روسیه رخ داد. این انقلاب باعث تکان جامعهٔ آمادهٔ انفجار ایران شد. بخش قابل توجهى از افکار انقلابى و اصلاح طلبانه از طریق نشریاتى که در شهرهاى مختلف قفقاز چاپ مىشد به ایران مىرسید. روزنامهٔ طنزآمیز ملانصرالدین از این نشریات بود که تأثیر مهمى در جهت روشنگرى داشت. انتشار این نشریه نه فقط براى قفقاز و ایران بلکه براى جهان شرق داراى اهمیت بسیار بود.
روزنامهٔ ارشاد نیز در باکو چاپ مىشد که داراى اهمیت کمترى از روزنامهٔ ملانصرالدین بود. انتشار عکس مسیونوز باعث سر بازکردن این نارضایتى شد. با بىتوجهى عینالدوله مخالفت علماء و تجار با او بالا گرفت. تجار که سیاستهاى نوز مانع رشد و فعالیت آنها بود خواهان اخراج نوز و کارمندان بلژیکى از پستهاى دولتى و عزل علاءالدوله حاکم تهران شدند و به تعرفههاى وضع شده از سوى نوز اعتراض کردند و خواهان ایجاد عدالتخانه شدند. عینالدوله عدهاى از علما را تبعید کرد. گروهى از تجار و کسبه و طلاب در اعتراض به عینالدوله و اوضاع کشور در مسجد شاه تهران و سپس در حضرتعبدالعظیم متحصن شدند و خواهان عزل عینالدوله شدند، شاهعینالدوله را عزل نکرد ولى وعدهٔ تأسیس عدالتخانه را داد. خشونت بیشتر عینالدوله سبب مهاجرت علما به قم شد، عدهاى نیز در سفارت انگلیس متحصن شدند. در این دوره دولن انگلیس که از افزایش نفوذ دولت روسیه در دربار ایران (بهدنبال واقعهٔ رژی) ناراضى بود، پذیرائى متحصنین گشت تا دربار را وادار به تغییر رویه نماید. پس از تهران ناآرامى به سایر شهرها رسید و تظاهر کنندگان خواهان تدوین قانوناساسى و تشکیل مجلس قانونگذارى شدند. این کشمکش به عزلعینالدوله و صدرات نصراللهخان نائینى مشیرالدوله انجامید.
مظفرالدینشاه در ۱۴ جمادىالثانى ۱۳۲۴ فرمان تأسیس مجلس شوراى ملى را امضاء نمود ولى چون از پارهاى جهات مفاد فرمان مبهم بود، دو روز بعد در نامهاى تشکیل مجلس شوراى ملى را با تکیه بهنام تودهٔ مردم مورد تأکید قرار داد. مهاجران از قم و حضرتعبدالعظیم بازگشتند. در ۲۷ جمادىالثانى مجلس موقتى براى تنظیم نظامنامهٔ انتخابات تشکیل شد و در ۱۸ شعبان اولین مجلس شوراى ملى ایران تشکیل و قانون اساسى تدوین گردید. در این دوره بیشتر نمایندگان از تهران عمدتاً از اصناف بودند. در ۱۴ ذىالقعده قانوناساسى مشروطیت ایران بهامضاء شاه و ولیعهد وى محمدعلىمیرزا رسید. مظفرالدینشاه ده روز بعد درگذشت.
محمدعلىشاه (۱۳۲۴ تا ۱۳۲۷ قمرى)
او با به سلطنت رسیدن مخالفت خود با مشروطه را علنى کرد. مشیرالدوله را برکنار و امینالسلطان را به صدرات خود برگزید ولى این صدرات طولى نکشید و او در ۲۲ رجب ۱۳۲۵ هنگام خروج از مجلس کشته شد. قرارداد ۱۹۰۷: در همین سال دولتهاى بریتانیا و روسیه که از تحولات ایران و هند و نیز حضور آلمان در این منطقه بیمناک شده بودند قرار داد ۱۹۰۷ را میان خود منقعد نمودند که طبق آن ایران به سه منطقه تقسیم مىشد. منطقهٔ شمالى (حوزهٔ نفوذ بریتانیا) بود. این قرارداد خشم و هیجان زیادى در ایران به بار آورد و مجلس نیز مخالفت خود را اعلام کرد و دولت نیز اعلام کرد که این موافقتنامه را به رسمیت نمىشناسد. محمدعلیشاه که تحت فشار شرایط ناچار به امضاء متمم قانوناساسى شد (۱۳۲۵) به حفظ مشروطیت و اصول آزادى به قرآن قسم خورد. اصابت یک نارنجک دستى به ماشین شاه در ۱۳۲۶ باعث شد که او آن را از ناحیهٔ مجلس بداند و دست به توقیف و تبعید عدهاى از وزراء و وکلاى مجلس و ناطقین بزند و در ۲۳ جمادىالاول ۱۳۲۶ مجلس را به دستیارى لیاخوف روس و عدهاى قزاق به توپ بست.
با این حادثه مشروطهٔ اوّل ایران پایان گرفت و دوران استبداد صغیر شروع شد. سیدمحمدطباطبائى و سیدعبدالله بهبهانى از علماء طرفدار مشروطه تبعید شدند و عدهاى از ناطقین و روزنامهنویسان از جمله سیدجمالالدین واعظ اصفهانی، ملکالمتکلمین و میرزاجهانگیرخان صوراسرافیل در باغشاه به قتل رسیدند و عدهاى ناچار به مهاجرت شدند. در این هنگام قیام تبریز به رهبرى ستارخان و باقرخان شروع شد. آنها خواهان احیاء مشروطه و تشکیل مجلس بودند. محمدعلیشاه براى سرکوبى قیام سپاهى به فرماندهى عینالدوله با محاصرهٔ شهر باعث ایجاد قحطى شدیدى در هر شد. دولت روسیهٔ تزارى که انقلاب را در کشور خود از بین برده بود همه گونه کمک به محمدعلیشاه مىداد. با طولانى شدن جنگ در تبزیر قیام به اصفهان و رشت و مشهد نیز رسید. در گیلان آزادیخواهان رشت را تصرف کردند و خانهاى بختیارى حکومت اصفهان را بهدست گرفتند و در نقاط دیگر نیز بسیارى شهرها بهدست مشروطهخواهان افتاد. اگر چه قیام تبریز بهدست نیروهاى تزارى فرونشانده شد ولى در نتیجهٔ حملهٔ مجاهدین گیلان و دستجات بختیارى به تهران و سقوط این شهر بهدست آنها، محمدعلیشاه از سلطنت خلع و پسر او احمد بهعنوان شاه معرفى شد و محمدعلیشاه با مقررى تعیین شده به خارج از کشور رفت. در این گیرودار در ۱۹۰۸ / ۱۳۲۶در جنوبغربى ایران نفت کشف شد و در ۱۹۰۹/ ۱۳۲۷ شرکت نفت ایران و انگلیس تأسیس شد.
احمدشاه (۱۳۲۷ تا ۱۳۴۴ قمرى)
او چون هنگام سلطنت سن کمى داشت ابتدا عضدالملک قاجار و سپس ناصرالملک قراگوزلو به نبابت سلطنت وى برگزیده شدند و در ذىالقعدهٔ ۱۳۲۷ مجلس رسماً گشوده شد. او در اوایل سلطنت با تحریکهاى سالارالدوله و شجاعالدوله و محمدعلىشاه یکبار از روسیه به گرگان وارد شد ولى شکست خورد. در سال خلع محمدعلىشاه و برتخت نشستن احمدشاه احزاب سیاسى چون دمکرات عامیون و اجتماعیون عامیون بهوجود آمدند. مجلس دوّم نیز در همان سال تشکیل شد. در این هنگام اوضاع اقتصادى بسیار نابسامان بود و به این دلیل قیامهائى در اطراف و اکناف کشور روى مىداد. دولت سپهدار که نتوانست بر این بحران غلبه کند، جاى خود را به مستوفىالممالک، کاندید دمکراتها داد، در این زمان مورگان شوستر آمریکائى براى سامان دادن به امور مالى و پارلمارسن سوئدى براى ادارهٔ امور شهربانى استخدام شد. پس از مدتى با اولتیماتوم دولتهاى روسیه و انگلیس شوستر از ایران اخراج شد.
در این هنگام روسها به نواحى شمالى ایران حمله کردند، در تبریز کشتار زیادى کردند و انگلیسىها نیز در جنوب ایران نیرو پیاده کردند. در تهران یفرمخان به همراه خانهاى بختیارى در تهران دست به کودتاى ضدانقلابى زدند. مجلس بسته شد و بسیارى از انجمنها و روزنامهها تعطیل شدند و دستههاى فدائیان و مجاهدان نیز تارومار گردیدند. این وضع باعث رسمیت یافتن قرارداد ۱۹۰۷ شد و در این زمان علىرغم حفظ استقلال ظاهرى در واقع ایران تحت استعمار دولتهاى خارجى قرار داشت. با درگرفتن جنگ جهانى اوّل ایران اعلان بىطرفى کرد. دولت عثمانى به چند منطقهٔ مرزى ایران تعرض کرد که سرانجام با مداخلهٔ روس و انگلیس و تشکیل کمیسیون تعیین مرز، مرزها مشخص شد. در ۱۹۱۵ /۱۳۳۴ جنگ جهانى به ایران رسید. واسموس آلمانى در جنوب ایران قیامى را علیه انگلیسىها سازمان داد. روسها در شمال نیروى بیشترى وارد کردند و مجلس سوّم را به زور منحل نمودند در ۱۳۳۵ بر منطقهٔ شمالى مسلط شدند.
انگلیسىها نیز در جنوب پلیس جنوب را تحت فرماندهى و سرپرسى سایکس تشکیل دادند. این اقدامات از نتایج قرارداد ۱۹۱۵ میان دولتین روس و انگلیس بود که طبق آن منطقهٔ بىطرف مذکور در قرارداد ۱۹۰۷ حذف شده و شمال در اختیار روسیه و جنوب در اختیار انگلستان قرار مىگرفت. ضایعات جنگ در نابسامانىهاى کشور و تحتتأثیر انقلاب بلشویکى در روسیه، نیروهاى ملىگرا تحرک بیشترى یافتند. جدىترینِ این جریانات قیام جنگلىها به رهبرى میرزاکوچکخان در جنگلهاى گیلان بود. در ۱۳۳۷/۱۹۱۸ جنگلىها کنترل گیلان و بخشهائى از استانهاى مجاور را در دست داشتند و اعلام جمهورى کردند. در آذربایجان نیز قیام شیخمحمد خیابانى به پا شده بود. او مؤسس حزب دمکرات در تبریز و روزنامهٔ تجدد بود. او تبریز را تصرف کرد. این نهضتها جدائىطلب نبودند بلکه امیداور بودند که اصلاحات موردنظر آنها در سراسر ایران گسترش بیابد.
قرارداد ۱۹۱۹
با پیروزى انقلاب در روسیه در اواخر ۱۹۱۷، دولت بلشویکى در ۱۴ ژانویهٔ ۱۹۱۸ قرارداد ۱۹۱۵ را رسماً ملغى اعلان کرد و قواى خود را از ایران فراخواند. دولت انگلستان با استفاده از این وضع نیروهاى خود را به شمال ایران و باکو رساند. در اوت ۱۳۳۷/ ۱۹۱۹ نخستوزیر ایران وثوقالدوله طرح قراردادى را با انگلستان ریخت که طبق آن کلیهٔ امور نظامى و مالى و گمرکى ایران فقط بهدست مستشاران انگلیسى و تحت قیمومیت بریتانیا قرار مىگرفت. این قرارداد نقش انحصارى به دولت انگلستان در ایران مىداد. مردم ایران با قرارداد مخالفت کردند. وثوقالدوله به حبس و تبعید مخالفان و توقیف برخى از روزنامهها دست زد. جامعهٔ ملل نیز که تازه تأسیس شده بود این قرارداد را به رسمیت نشناخت و بالاخره وثوقالدوله ناگزیر از استعفاء شد. مشیرالدوله (حسن پیرنیا) ادارهٔ دولت را بهدست گرفت و قرارداد را موقوفالاجراء گذاشت. در این زمان در خراسان نیر کلنل محمدتقىخان پسیان قیام مىکند. مشیرالدوله با فشار دولت انگلیس مجبور به استعفاء شد و سپهدار به نخستوزیرى رسید. او افسران انگلیسى را به فرماندهى نیروهاى قزاق برگزید و با استفاده از آن نهضت آذربایجان را سرکوب و خیابانى را کشت.
کودتاى اسفند ۱۲۹۹ …
کودتاى اسفند ۱۲۹۹ شمسى / ۱۳۳۹ هجرى قمری؛ در این کودتا رضاخان (میرپنج) فرماندهٔ دیویزیون قزاق همراه با سیدضیاءالدین طباطبائى که رهبرى غیرنظامى کودتا را بهعهده داشت با پشتیبانى نیروهاى انگلیسى در ایران قدرت را بهدست گرفتند. رضاخان (سردارسپه) وزیر جنگ و سیدضیاء نخستوزیر کودتا شدند. آنها ابطال معاهدهٔ ایران و انگلیس را علام کردند و معاهدهٔ ایران و روسیهٔ شوروى را در ۲۶ فوریهٔ ۱۹۲۱ امضاء کردند. در این معاهده تمام قرضهاى دولت روسیه به ایران بخشیده شد و معاهدات دولت تزارى لغو شد و مرزهاى ۱۸۸۱ پذیرفته و تمام سرمایهٔ بانک ایران و روس به ایران واگذار شد. پس از مدتى سیدضیاء استعفاء داد و قوامالسلطنه نخستوزیر شد ولى قدرت در واقع بهدست رضاخان بود. اولین اقدام او سرکوبى قیام جنگلىها بود که بهدلیل اختلاف نظرهاى داخلى کار دولت مرکزى آسان شد. در ۱۳۴۰ هجرى قمرى / ۱۳۰۰ هجرى شمسى نیروهاى تحت فرماندهى رضاخان تمام پایگاههاى جنگلىها را گرفتند و کوچکخان در کوهها بهدلیل سرمازدگى مرد. دولت موقت خراسان به ریاست کلنل محمدتقىخان نیز در ۱۳۰۱ سرکوب شد. رضاخان طى این سالها توانست شورشها و طغیانهاى مختلف را در ایران سرکوب کند و خانهاى فئودال را مطیع سازد. از وقایع این دوره اعلان استقلال شیخ خزعل ـ رئیس قبایل عرب خوزستان ـ بود که با حمایت دولت بریتانیا انجام شد و در ۱۳۰۳ سرکوب و شیخ خزعل تسلیم شد. در ۱۳۰۲ هجرى شمسى پس از استعفاء مشیرالدوله، رضاخان به نخستوزیرى رسید. او احمدشاه را وادار به مسافرت به اروپا کرد و عملاً حکومت دیگر در دست شاه نبود. در ۹ آبان ۱۳۰۴ مجلس به انقراض سلسلهٔ قاجار رأى داد.
قاجاریه ۱۲۰۰ هجری تا ۱۳۴۴قمری /۱۳۰۴ شمسی | ||
آقامحمد خان | ۱۲۰۰ تا ۱۲۱۱ – تاجگذاری ۱۲۱۱ | |
فتحعلی شاه | ۱۲۱۲ تا ۱۲۵۰ | |
محمدشاه | ۱۲۵۰ تا ۱۲۶۴ | |
ناصرالدین شاه | ۱۲۶۴ تا ۱۳۱۳ | |
مظفرالدین شاه | ۱۳۱۳ تا ۱۳۲۴ | |
محمدعلی شاه | ۱۳۲۴ تا ۱۳۲۷ | |
احمدشاه | ۱۳۲۷ تا ۱۳۴۴ |

نمایش تصویر با کیفیت بالا: قلمرو قاجاریه در دوره فتحعلیشاه