مغولان و ایلخانان
پادشاهان ایلخانانی
موقعیت نا مساعد اقتصادی، ازدیاد نفوس و بدی آب و هوا، آسیای مرکزی را همواره به مهاجرت وامی داشته و این حرکتها در دو جهت صورت می گرفته است: اول، مهاجرت به جنوب که باعث تشکیل دولتهای مختلف در چین گردید. دوم، مهاجرت به غرب که در دو سوی شمال و جنوب دریای خزر انجام می شد .
راه شمال خزر همیشه مورد استفاده اقوام آسیای مرکزی در طول تاریخ بوده است، ولی راه جنوب خزر، به سبب وجود حکومتهای مقتدر ایرانی، تا انقراض ساسانیان به دست عربها، مسدود ماند. با گسترش تدریجی اسلام در این قلمرو و قبول آن به وسیله همین اقوام ،راه جنوب خزر نیز برای ورود آنان گشوده شد .
اقتصاد شبانی حاکم بر این نواحی ، ضعیف شدن حاکمیتهای مراکز تمدن ، گسترش کشاورزی و محاصره شدن صحرانشینان ، راهی برای آنان جز حرکت به سوی مراکز تمدن و ثروت باقی نگذاشت . علت سیاسی نیز در حملات صحرانشینان موثر بوده ، ولی نیاز اقتصادی عامل اصلی حرکتها بوده است. این حملات تا قرن شانزدهم میلادی ادامه داشت ، اما بعد از آن دیگر صورت نگرفت . زیرا با پیدایش اسلحه آتشین ، مراکز تمدن قدرت یافتند و تقریبا به عمر حاکمیت صحرانشینان در تاریخ خاتمه دادند .
مشکلات زندگی، صحرانشینان را مجبور می کرد که از راههای دیگری نیز شکل زندگی خود را بهبود بخشند و تجارت، یکی از راههای مهم کسب در آمد برای همین اقوام بوده است . راه ابریشم درآمد قابل توجهی برای صحرانشینان تامین می کرد . این درآمد ، تنها صرف تامین امنیت و راحتی کاروانها نمی شد، بلکه محافظت از کاروانها در طول راهها هم به عهده صحرانشینان بود .
چنگیز در اوایل قرن سیزدهم میلادی (هفتم هجری قمری) اتحاد قبیله ای خود را تکمیل و امنیت راههای تجاری قلمرو خود را تامین نمود. سپس برای تامین اقتصاد قبایل زیر فرمان خود حرکت را آغاز کرد. حملات اولیه چنگیز به کشور چین بود که با سقوط پکن (خانبالیق) پایان یافت. وی ادامه تسخیر چین را به عهده امراء و جانشینان خود گذاشت و متوجه غرب گردید. چنگیز برای گشودن راه ارتباط تجاری غرب که برای اقوام آسیای مرکزی نقش حیاتی داشت با ایجاد روابطه با خوارزمشاهیان در صدد گشودن این راهها برآمد. ولی ، عملکرد نادرست خوارزمشاهیان باعث حملات زود رس مغول به دنیای غرب گردید .
حملات مغول ( همانند سایر اقوام آسیای مرکزی ) در دو سوی شمال و جنوب خزر دنبال شد. در حملات اولیه مغول ، خراسان ویران گردید. حملات بعدی مغول در زمان جانشینان چنگیز دنبال شد. پس از نابودی آخرین مقاومت خوارزمشاهیان و تصرف نواحی قفقاز، ارمنستان و گرجستان، به آناتولی توجه شد. مغولان در نبرد مشهور “کوسه داغ” در ۱۴ محرم سال ۶۴۱ ه.ق. پس از شکست دادن سلجوقیان آناتولی به استقلال آنان خاتمه دادند . سلجوقیان آناتولی ، از این تاریخ تا متلاشی شدن کامل آنان در اوایل قرن هشتم هجری ، تنها توانستند به صورت یک حکومت تابع به موجودیت خود ادامه دهند .
حمله به روسیه نیز به فرماندهی با تو – فرزند جوجی – از سال ۶۲۷ تا ۶۴۰ ه.ق. ادامه یافت . بدین ترتیب ،از رودخانه ایرتیش تا کوههای کارپات زیر نفوذ اولوس جوجی در آمد .
امرای مغول در راس قوای نظامی خود ، دشتهای مغان واران را در مسیر سفلای رودخانه ارس وکورا اقامتگاه قرار دادند ، زیرا تامین علوفه در این قلمرو از سایر نقاط مناسبتر بود. به همین سبب ، ایلخانان نیز پس از مستقر شدن در ایران در این منطقه اقامت گزیدند و از همین مرغزاران شمال شرقی آذربایجان بود که مدت یک قرن بر ایران حکمرانی نمودند .
با مرگ اوگتای – جانشین چنگیز – کشور گشایی مغول عملا متوقف شده بود. با برکناری فرزندان اوگتای و قدرت یافتن فرزندان تولی به کمک فرزندان جوجی ، منکو فرزند تولی به مقام خانی برگزیده شد. منکو در قوریلتای ( مجلس مشورتی ) سال ۶۵۱ ه.ق. در کنار ” اونون ” تصمیم گرفت که یکی از برادرانش ( موسوم به قوییلای ) را مامور فتح بقیه چین کند و برادر دیگرش ، هولاکو ، را به ایران بفرستد تا پس از فتح مراکز اسماعیلیه و بغداد، که دو کانون سیاسی و مذهبی خطر ساز برای حاکمیت مغولان بودند، به خصوص اسماعیلیه که به علت در دست داشتن قلاع مستحکم در مسیر راههای تجاری، امنیت راهها را مختل کرده بودند، فتوحات مغول را در بین النهرین و سوریه دنبال کند. خانهای آسیای مرکزی – تا استقرار ایلخانان در ایران – مرکزی برای اداره امور خراسان و مازندران دایر نموده بودند ( طوس ) . از این کانون بود که دولتمردان ایرانی نظیر خاندان جوینی با استفاده از عدم آگاهی مغولان به مملکت داری، وارد دستگاه مغولان شدند .
هولاکو با ورود به ایران، در سال ۶۵۴ ه.ق. (۱۲۵۶ م.) مراکز اسماعیلیه و در سال ۶۵۶ ه.ق. (۱۲۵۸ م.) بغداد را تصرف نمود و در ادامه پیشروی خود به سوی غرب، وارد سوریه گردید. پس از تصرف شهرهای حلب و دمشق در سال ۶۵۸ ه.ق. در محلی به نام “عین جالوت” از سلاطین ممالیک مصر، که پس از سقوط بغداد به بزرگترین کانون سیاسی – مذهبی مسلمانان تبدیل شده بودند، شکست خورد. پس از این نبرد، حدود قلمرو هلاکو با ممالیک روشن گردید . سوریه و فلسطین در دست ممالیک باقی ماند و ساحل غربی رود خانه فرات مرز طرفین را تشکیل داد.
مغولان ایران به علت تابعیت خود نسبت به خان بزرگ مغول ، نام ایلخان ( تابع خان ) بر خود گذشتند . به دلیل محصور شدن ایلخانان در مشرق به وسیله اولاد جغتای در مرزهای ماوراء النهر و ترکستان شرقی و غربی که رودخانه جیحون ( آمودریا ) همیشه سرحد بین متصرفات این دو خانوادگی بود و از طرف جنوب شرقی به رود سند و پنجاب که در زمان چنگیزخان به تصرف مغولان درآمده بود ، و از سوی شمال غربی به قفقاز و مرزهای در بند که توسط فرزندان جوجی اداره می شد . ادامه پیشروی آنان برای گشودن قلمرو جدید و برقراری راه ارتباطی شرق دور با شرق مدیترانه غیر ممکن گردید . ولی ، مرزهای اولاد چنگیز با هیچ معاهده ای مشخص نشده بود و با وجود تقسیماتی که خود چنگیز انجام داد ، حکومت گسترده او تنها به عنوان دولتی شمرده می شد که از نظر قانون صحرانشینان ، سهم تمام اولادخان بود .
عدم موفقیت مغولان در مقابل ممالیک ، نزدیکی آنان را به دنیای مسیحیت که از قرنها قبل در میان مغولان نفوذ کرده بودند (چنانکه بسیاری از زنان خانها از قبایل مسیحی مغول وترک بودند) مهیا ساخت. دنیای مسیحیت نیز به علت شکست در مقابل ممالیک و از دست دادن شهرهای شرق مدیترانه در جنگهای صلیبی – به علت وجود دشمن مشترک – به مغولان نزدیک شد. مکاتبات دنیای غرب با مغولان و اعزام مداوم سفرا به دربار یکدیگر در ادامه این سیاست بود که در زمان جانشینان هولاکو نیز (حتی پس از قبول اسلام) همواره ادامه یافت . اما به علت نبودن اتحاد میان دول اروپایی و ضعیف شدن ایلخانان همکاری فرزندان جوجی با ممالیک و حملات فرزندان جغتای از شرق (به خصوص پس از اسلام آوردن فرزندان جوجی و جغتای) سیاست ایلخانان با شکست مواجه شد .
احاطه شدن ایلخانان به وسیله دنیای اسلام متوقف شدن حرکت آنان و بروز مشکلات اقتصادی ایشان را مجبور به قبول اسلام و انجام بعضی از اصلاحات اقتصادی ، اجتماعی و تجاری نمود . این دگرگونی باعث برچیده شدن رسوم قبلی مغولان گردید . حتی غازان نیز پس از قبول اسلام نام ” محمود را انتخاب کرد و عناوین خانهای بزرگ را از سکه ها حذف و خود را از تابعیت آنان رها ساخت . تسامح دینی مغولان سقوط بغداد وجود دولتمردان بزرگ ایران در دربار مغول وجود دانشمندانی که در کانونهای امن از حملات مغول جان سالم به دربرده بودند ،بالاخره ،علاقه مغولان به بعضی از علوم نظیر نجوم طب و تاریخ نگاری زمینه رشد این دانشها را در زمان ایلخانان مهیا ساخت .
این امر تا آنجا قوت یافت که بزرگترین رصد خانه عالم اسلامی در زمان هولاکو در مراغه احداث گردید . همچنین ،با ارزش ترین کتب تاریخی ،در زمان مغول نوشته شده . قبول اسلام و جذب شدن مغولان در فرهنگ برتر ایرانی تمایل آنان را به تشیع بیشتر نمود . قبول تشیع از طرف اولجایتو و احداث بناهای با عظمتی در شهرهای مراغه تبریز و سلطانیه باعث فراموشی تدریجی آداب و رسوم مغولی و شروع پیوستگی ترکان و مغولان و یکی شدن ایشان در ایران گردید .
ضعیف شدن حاکمیت مغول و شورش امرای ترک و مغول در آناتولی و سرکوبی آنان همچنین مهاجرت بی وقفه ترکان به آناتولی که پس از نبرد ملازگرد ( ۱۰۷۱ ه.ق. ) آغاز شده بود و همواره ادامه داشت و زمینه حملات بعدی آنان را به دنیای مسیحیت فراهم ساخت .
حاکمیت نیرومند ایلخانان با آمدن هولاکو به ایران آغاز شد و مرگ ابو سعید ، فرزند اولجایتو در سال ۷۳۶ ه.ق. به پایان رسید . در زمان آخرین ایلخان ، مملکت با جنگهای داخلی تهدید می شد . جوانی و بی تجربگی ابو سعید و شکل گیری حکومتهای مقتدر محلی که پس از واگذاری اراضی به امرا و حکام قدرت گرفته بودند و عدم نیاز به قدرت مرکزی و همچنین به طریقتهای مختلف امکان فعالیت داد . از این تاریخ دو خاندان خویشاوند امیر چوپان در تبریز و آل جلایر در بغداد قدرت گرفتند و شروع به مبارزه نمودند. همچنین با اینکه بسیاری از شاهزادگان مغول و شاهزاده خانمی هم به عنوان خان از طرف امرای مقتدر به حکومت رسیدند اما حکومت ایلخانان عملا” به پایان خود رسیده بود . قلمروهای دور از مرکز نظیر آسیای صغیر ارمنستان گرجستان و هرات از حکومت مغول جدا شدند .
حکومتهای محلی زیادی در ایران قدرت را به دست گرفتند . آذربایجان مورد حمله آلتین اردو ( اردوی زرین )قرار گرفت . ایران نیز در درگیریهای حکومتهای محلی ، با مشکلات زیادی مواجه شد . تمایلات گریز از مرکز زمینداران بزرگ و مبارزه آنان باب یکدیگر به منظور کسب قدرت و گسترش نهضتهای مردمی منجر به سقوط کامل ایلخانان در سال ۷۵۴ ه.ق. گردید . ارزیابی عواقب و نتایج حملات مغول در سه مرحله به طور اختصار بیان می شود :
مرحله اول ( از سال ۶۱۷ تا ۶۸۹ ه.ق. ): انحطاط عظیم اقتصاد ایران تقلیل مساحت اراضی مزروعی، مهاجرت توده ها، سقوط زندگی شهری، تجدید تقسیم اراضی ، رشد دامداری و گرایش به سوی اقتصاد طبیعی .
مرحله دوم ( از سال ۶۹۴ تا سال ۷۲۶ ه.ق. ) : رونق کشاورزی بر اثر اصلاحات غازان خان و جانشینانش ،تثبیت میزان مالیات ، پذیرفتن سنن ایرانی ، گسترش اراضی خصوصی به زیان اراضی دولتی .
مرحله سوم ( از سال ۷۲۶ تا ۷۸۲ ه.ق. ) : از هم پاشیدگی مرکزیت طلبی ، شروع جنگهای خانگی ، باز گشت مجدد هرج و مرج ، و گسترش قیامهای روستاییان و کشاورزان .
در زمینه فرهنگی نیز با شکل گیری دولت ایلخانی روابط بین ممالک اسلامی مرکز و مغرب آسیا با چین رو به افزایش نهاد . با ارتباط ایران و چین ، بسیاری از دانشها و هنرهای طرفین نیز مبادله گردید . به عنوان مثال می توان از نفوذ معماری عهد سلاجقه و بنی عباس در چین و همچنین ،تاثیر معماری چینی در ایران ( به خصوص در زمینه شکل گنبد ها ،و رنگ آبی شفاف در کاشی کاری ) نام برد .
با تشکیل حکومت گسترده و یکپارچه مغول از اقیانوس کبیر تا مدیترانه و ارتباط نزدیک مغولان با دنیای مسیحیت ، امکان ارتباط شرق به غرب تامین گردید و این امر سبب شد که اروپاییان از دانش و امکانات شرق آگاهی بیابند و در صدد پیدا کردن راهی غیر از قلمرو اسلامی برآیند . در پی این هدف ،راه شرق توسط اروپاییان از طریق دریا گشوده شد.
سلسلهاى از مغولان که مؤسس آن هلاکو از خاندان تولى پسر چنگیز بود. در دورهٔ ایلخانان آن خاندانهاى قدیمى محلّى که ابراز انقیاد نسبت به مغولان کرده بودند و با نظارت نمایندگان ایلخانان در قلمرو خود حکومت مىکردند. ایلخانان به شیوهٔ زندگى چادرنشینى خود در یک نقطه زندگى نمىکردند و هر قسمت از سال را در منطقهاى مىگذارندند. آنها براى ادارهٔ امور کشور و اخذ مالیاتها از مأموران و دبیران ایرانى استفاده مىکردند. در این دوره بردهدارى براى مدتى احیاء شد و وضع کشاورزان و صنعتگران آنقدر سخت شد که در طول تاریخ سابقه نداشته است.
هلاکو (۵۶۵ تا ۶۶۳ هجرى قمرى)
در دروهٔ سلطنت منگوقاآن از طرف او به ایران آمد تا اسماعیلیان را نابود کند و خلیفهٔ بغداد را مطیع سازد. در ۶۵۴ لشکر مغول بسیارى از قلاع اسماعیلیان را محاصره کردند. در همان سال قلعهٔ الموت بهدست هلاکو افتاد و خورشاه تسلیم وى شد. هلاکو امر به نابود کردن کتابخانهٔ اسماعیلیان کرد ولى عطاملکجوینى باعث شد تا به جز کتابهاى مذهبى اسماعیلیان بقیهٔ کتابها حفظ شوند. پس از آن هلاکو به بغداد لشکر کشید علىرغم اینکه مستعصم بالله خلیفهٔ عباسى به خدمت او رسید، هلاکو او و مردم بغداد را قتل و عام کرد و به خلافت ۵۲۵ سالهٔ عباسیان خاتمه داد. شهر مراغه را پایتخت خود ساخت و خواجه نصیرالدینطوسى به امر او بهبناء رصدخانه و بستن زیجایلخانى مشغول شد. قلمرو هلاکو از آسیاى صغیر در غرب تا هرات در شرق، گرجستان در شمال و خلیج فارس در جنوب گسترده بود. او قصد تسخیر مصر را داشت که با شنیدن خبر درگذشت بردار خود منگوقاآن به ایران بازگشت و در آذربایجان مُرد.
آباقاخان (۶۶۳ تا ۶۸۰ هجرى قمرى)
پسر هلاکو بود که بخشى از سلطنت او به جنگ با مدعیان در خراسان و خوارزم گذشت. در دورهٔ او شرفالدین ابراهیم، قاضىالقضاه فارس ادعاى مهدویت کرد و در فارس برخاست و بىرحمانه سرکوب شد. او نیز چون پدر خود قصد تسخیر مصر را داشت ولى لشکریان او دو بار از سلطان مصر شکست خوردند. او با دختر امپراتور روم شرقى (بیزانس) ازدواج کرد و خود مسیحى شد. قلمرو او تاکنار دریاى مدیترانه گسترش یافت. او در همدان درگذشت.
تکوداراحمد (۶۸۰ تا ۶۸۳ هجرى قمرى)
پسر هلاکو و نخستین ایلخانى بود که اسلام پذیرفت و به همین دلیل با پادشاه مصر صلح کرد. بزرگان مغول با او از درِ مخالفت درآمدند و ارغون پسر آباقاخان بر او شورید امّا گرفتار شد. ولى پس از چندى بزرگان مغول او را نجات دادند و تکوداراحمد متوارى شد. پس از چندى گرفتار و کشته شد.
ارغون (۶۸۳ تا ۶۹۰ هجرى قمرى)
پس از تکودار در هشترود آذربایجان بر تخت نشست. سیاست پدر خود را ادامه داد و براى جلوگیرى از نفوذ دولت مصر با دولتهاى اروپائى روابط برقرار کرد. در زمان او شورشى در لرستان به پا شد که منجر به گرفتن اصفهان و کشتن مأموران ایلخان شد. این عصیان فرونشانده شد. به فرمان ارغون، شمسالدینجوینى که وزارت هلاکو، آباقا و تکودار را داشت، همراه با جمعى از فرزندان خود کشته شد. سپس سعدالدوله یهودى را به وزارت خود برداشت. این اقدام بهمنظور کاستن از نفوذ مأموران ایرانى صورت گرفت.
گیخاتو (۶۹۰ تا ۶۹۴ هجرى قمرى)
فرزند آباقا در زمان پدر فرمانرواى آسیاى صغیر بود. سیاست غلط و ولخرجىهاى او باعث تهىشدن خزانه گشت. براى مقابله با این وضع نوعى اسکناس چرمى بهنام چاو تهیه نمودند که با شورش مردم مواجه شد. بایدوخان نوهٔ هلاکو که در بغداد بود به جانب او تاخت و وى را در همدان شکست داد و چند روز بعد او دستگیر و کشته شد.
بایدو (۶۹۴ هجری قمری)
او ۶ ماه بیشتر سلطنت نکرد و در پیکار با غازانخان فرزند ارغون کشته شد. در این زمان بر اثر مالیاتهای وجهی و جنسی کمرشکنی که گرفته میشد، نواحی بسیاری خالی از سکنه گشتند و مردمان آنها متواری شدند. به عنوان برخوردی با این وضع مغولان، روستاییان را مقید به زمین کردند ولی قسمت اعظم زمینها غیرمزروع باقی ماند و زارعان آنها را رها کردند.
غازان (۶۹۴ تا ۷۰۳ هجرى قمرى)
در تبریز به تخت نشست، اسلام آورد و نام محمود بر خود گذارد و اسلام را دین رسمى دولت ایلخانان اعلام کرد. وضع رعایا در هنگام جلوس غازان به تخت بسیار بد بود به این دلیل اوضاع مالیاتى را سروسامان داد و امنیت در قلمرو خود بهوجود آورد و تدریجاً در وضع رعایا بهبودى نسبى حاصل شد. غازان در جهت آبادانى شهرهاى ویران و اراضى بایر مىکوشید. در زمان او عیار سکهها در تمام بلاد ایلخانى یکسان شد. او همچنین در جهت آبادانى شهرهاى ویران و اراضى بایر اقدام کرد و این اصلاحات تغییرات اساسى در زندگى شهرنشینان بهوجود آورد. وزیر ایرانى او رشیدالدینفضلالله در اصلاحاتى که غازان صورت مىداد نقش مهمى داشت. غازان بهترویج علوم و صنایع نیز علاقهٔ بسیار داشت. تبریز که در زمان اباقاخان پایتخت شده بد روقن بىسابقهاى یافت بود. او شنب غازان را در تبریز ساخت که از عجایب بناهاى اسلامى زمان خود بود. نیز دوبار به شام و مصر لشکر کشید که بار اوّل پیروز گشت ولى بار دوّم شکست خورد. او در ۳۳ سالگى در قزوین درگذشت. اصلاحات او اگر چه تغییراتى بهوجود آورد ولى عامهٔ مردم همچنان در فقر و فاقه مىزیستند.
الجایتو/ محمد خدابنده (۷۰۳ تا ۷۱۶ هجرى قمرى)
برادر غازان بود که تحت نفوذ علامهٔ حلى به مذهب تشیع گروید. در زمان او گیلان کاملاً به دولت ایلخانان پیوست. او بناى سلطانیه را در نزدیکى زنجان که بناى آن از زمان غازان شروع شده بود به انجام رسانید و آنجا را مرکز سلطنت خود قرار داد. رشیدالدین فضلالله که در زمان او نیز قدرت خود را بهطور کامل حفظ کرده بود، ربع رشیدى را در تبریز بنا کرد. اصلاحات زمان غازان در این دوره نیز ادامه یافت.
ابوسعیدبهادر (۷۱۶ تا ۷۳۶ هجرى قمرى)
او پسر الجایتو و هنگامى که به سلطنت رسید سیزدهساله بد. در زمان او بهدلیل لغو اقدامات غازان در گوشهوکنار طغیانهائى رخ مىداد که او به کمک امیر چوپان سپهسالار خود آنها را سرکوب کرد. در زمان او خواجه رشیدالدین فضلالله به مسموم کردن الجایتو متهم و کشته شد. با مرگ ابوسعید در واقع کار سلسلهٔ ایلخانان مغول به پایان رسید.
ایلخانان ۶۵۶ تا ۷۳۶ قمری | ||
مؤسس: هلاکو | ۶۵۶ تا ۶۶۳ | |
اباقاخان | ۶۶۳ تا ۶۸۰ | |
تکودار احمد | ۶۸۰ تا ۶۸۳ | |
ارغون | ۶۸۳ تا ۶۹۰ | |
گیخاتو | ۶۹۰ تا ۶۹۴ | |
بایدو | ۶۹۴ (فقط چند ماه) | |
غازان | ۶۹۴ تا ۷۰۳ | |
الجایتو/ محمد خدابنده | ۷۰۳ تا ۷۱۶ | |
ابوسعید بهادر | ۷۱۶ تا ۷۳۶ |